Saturday, 18 July 2015
25 March 2023
مجله جاماندگان-‌تردید از خلقتت در ما لانه کرده-‌قسمت اول

«ما نمی‌دانیم، پس تو مقصری»

2011 February 02

شراره سعیدی/ رادیو کوچه

ما می‌توانیم … چرا؟ چون ما بیش‌تریم.

فایل صوتی را از اینجا بشنوید

 

فایل را از این جا دانلود کنید

ما می‌توانیم آن‌ها را به سخره بگیریم، بیمار بخوانیم، تحقیر کنیم، در مواردی به زندان و اعدام محکوم کنیم، طردشان کنیم، خلاصه چون بیش‌تریم، توانایی نابودی‌شان را داریم، اصولن از نابودی‌شان به واسطه قدرتی که داریم و می‌توانیم آن را با اقتدار اعمال نماییم لذت برده و به آن مفتخریم .

ما سعی می‌کنیم در «مجله جاماندگان» به گروه‌هایی از هم‌نوعان‌مان که به نوعی مورد بی‌توجهی یا نامهربانی قرار گرفته‌اند بپردازیم  و این‌بار صحبت در مورد اقلیت است، به صورت اختصاصی، این نوشتار در مورد اقلیتی جنسی «کسانی با تمایلات جنسی غیر عام» است، کسانی که مانند ما احساس نمی‌کنند و در مورد ارتباطات جنسی ذائقه متفاوتی دارند، آن‌ها اقلیتند و اکثریت در کشور ما روبه‌رو با آن‌ها قرار گرفته است، و البته که اکثریت توانسته آن‌ها را موجوداتی عجیب و نفرت‌انگیز نمایش دهد، انسان‌هایی حقیر که به علت تفاوت‌شان نماد چندش‌آورترین نوع روابط جنسی هستند.

البته این‌که حال ما از کجا مجوز تعیین تکلیف جنسی برای دیگران را یافته‌ایم خود سخنی دیگر است، اما از آن‌جا که سالیان متمادی‌ست که ما در اندیشه گذار از روش‌های دیکتاتورمابانه و تجویز آن برای دولت‌هایمان هستیم، بد نیست سری هم به تابوهای ذهنی خودمان زده و مرزهای رفتاری‌مان را به‌تر بشناسیم، شاید وقتی توانستیم حداقل‌ فاکتورهای رفتاری انسانی را بشناسیم، گامی هم در جهت تشکیل دولتی دموکرات‌تر برداریم .

هم‌جنس‌گرایان کسانی هستند که ما به راحتی آن‌ها را در صف متجاوزان به کودکان قرار داده و اصلن مرزی بین مجرمین و آن‌ها قرار نمی‌دهیم، البته اﻛﺜﺮ ﻗﺮﻳﺐ ﺑﻪ اﺗﻔﺎق ﻣﺮدم ﻳﺎ ﻛﻠﻤﻪ هم‌جنس‌گرایی را ﻧﺸﻨﻴﺪه‌اﻧﺪ و ﻳﺎ ﺑﺎ آن‌ها روبه‌رو نشده‌اند

هم‌جنس‌گرایان کسانی هستند که ما به راحتی آن‌ها را در صف متجاوزان به کودکان قرار داده و اصلن مرزی بین مجرمین و آن‌ها قرار نمی‌دهیم، البته اﻛﺜﺮ ﻗﺮﻳﺐ ﺑﻪ اﺗﻔﺎق ﻣﺮدم ﻳﺎ ﻛﻠﻤﻪ هم‌جنس‌گرایی را ﻧﺸﻨﻴﺪه‌اﻧﺪ و ﻳﺎ ﺑﺎ آن‌ها روبه‌رو نشده‌اند، اگر هم آشنایی سطحی با آن‌ها داشته‌اند آن‌ها را با الفاظ رکیکی مورد خطاب قرار داده‌اند، الفاظی مانند «ﺷﺎﻫﺪﺑﺎز»، «ﻏﻼم ﺑﺎز»، «ﻏﻼمﺑﺎره‌» و «ﺑﭽﻪﺑﺎز» و حتا ﻛﻠﻤﺎت و اﺻﻄﻼﺣﺎت ﺗﻮﻫﻴﻦآﻣﻴﺰی ﻫﻤﭽﻮن «ابنه‌ای» و یا« اواﺧﻮاﻫﺮ» «توجه کنید که این واژه تا ﭼﻪ ﺣﺪ ﺑﺎر ﺗﺤﻘﻴﺮ ﺑﺮای زﻧﺎن دارد.» در  ادﺑﻴﺎت و ﻓﺮﻫﻨﮓ و ذﻫﻨﻴﺖ ﺟﺎﻣﻌﻪ‌مان ﺳﺎﺑﻘﻪ‌ای ﻃﻮﻻنی دارﻧﺪ، حتا گاهی که گروهی مورد غضب مردم قرار می‌گرفتند با این واژگان مورد خطاب قرار می‌گرفتند، مانند طلاب در مدارس دینی .

ﻫﺮﭼﻨﺪ ﺧﻮد اﻳﻦ ﻣﻔﺎﻫﻴﻢ ﺑﻪ‌ﻃﻮر ضمنی ﺑﺮ ﺳﻜﺲ دو هم‌جنس اﺷﺎرت دارﻧﺪ اﻣﺎ این‌ عناوین ﻋﻤﺪتن ﺳﻜﺲ دو ﻣﺬﻛﺮ هم‌جنس را در اذﻫﺎن ﺗﺪاعی و در ﻧﺘﻴﺠﻪ هم‌جنس‌گرایی زﻧﺎن را ازاﻋﻴﺎن دور میﻛﻨﺪ و از ﻃﺮف دﻳﮕﺮ در ﻣﻔﺎﻫﻴﻢ ﻓﻮق ﺻﺮفن به علت تحقیر، ﺳﻜﺲ ﻓﻴﺰیکی ﺑﺮﺟﺴﺘﻪ میﺷﻮد و ﻋﺸﻖ، ﻋﺎﻃﻔﻪ، ﻧﻴﺎز و اﺣﺴﺎس ﻣﺘﻘﺎﺑﻞ دو هم‌جنس را ﻧﺎدﻳﺪه میﮔﻴﺮد.

هم‌چنین ﻣﻔﺎﻫﻴﻢ ﻣﻮرد اﺷﺎره، ﺑﻴش‌تر ﺑﺮﺳﻜﺲ ﻳک ﻓﺮد ﺑﺎﻟﻎ ﺑﺎ ﭘﺴﺮان ﺟﻮان و ﮔﺎهی ﻧﺎﺑﺎﻟﻎ را در اذﻫﺎن ﺗﺪاعی میﻛﻨﻨﺪ و ﺑﻪ ﻫﻤﻴﻦ دﻟﻴﻞ ﺑﺴﻴﺎری از اوﻗﺎت ﻣﺮدم هم‌جنس‌گرایی را ﺑﺎ جرم تجاوز به نوجوانان پسر اشتباه می‌گیرند .

اما اکنون که دﺳﺖ‌آوردﻫﺎی علمی ﺗﺎزه، ﺑﻪ ﻋﻨﻮان  ﭘﺸﺘﻮاﻧﻪ محکمی ﺑﺮای ﮔﺴﺘﺮش ﺣﻘﻮق اﺟﺘﻤﺎعی ﻋﻤﻞ ﻛﺮده‌اﻧﺪ، اقلیت‌های اﺟﺘﻤﺎعی، از ﺟﻤﻠﻪ هم‌جنس‌گرایان هم حقوق معتبری یافته‌اند و حقیقتن با وجود دست‌آوردهای علمی و تحقیقات گسترده‌ای که اکنون به نفع آن‌ها انجام گرفته، شناخت‌شان برای رفع سوتفاهمات الزامی‌ست.

این سوتفاهمات در ابتدای عصر مدرن توسط روان‌کاوان ایجاد شد، زیرا آن‌ها در ابتدا با پیش‌فرض مسلم اختلالات روانی به این دسته نگریستند، بعضی از روان‌کاوان ﮔﺮاﻳﺶ ﺑﻪ ﻫم‌جنس را اﻧﻌﻜﺎسی از ﺗﺮس  ﻧﺰدیکی ﺑﻪ ﺟﻨﺲ ﻣﺨﺎﻟﻒ تلقی ﻛﺮده و آن را ﺑﺎ ﻣﻮﺿﻮع ﻋﻘﺪه اودﻳﭙﻮس ﺗﻮﺿﻴﺢ می‌دادﻧﺪ، اﻣﺎ وﺟﻪ ﺗﺸﺎﺑﻪ اﻳﻦ ﺗﺌﻮریﻫﺎ مبنی بر روانی بودن هم‌جنس‌گراها، ﺑﺮ اﺳﺎس ﺗﺤﻘﻴﻘﺎت و ﻣﺸﺎﻫﺪات ﺑﺎلینی ﺑﻮد. یعنی اﻳﻦ رواﻧ‌ﻜﺎوان اﺳﺎس ﺗﺤﻘﻴﻘﺎت ﺧﻮد را ﺑﻴﻤﺎران روانی هم‌جنس‌گرا ﻗﺮار داده و ﺗﺤﻘﻴﻖ ﺧﻮد را ﺑﻪ ﺣﻮزه هم‌جنس‌گرایان ﻋﺎدی در اﺟﺘﻤﺎع ﮔﺴﺘﺮش نمی‌دادﻧﺪ و اﻳﻦ اصلیﺗﺮﻳﻦ اﻧﺘﻘﺎد ﺑﻪ اﻳﻦ ﮔﻮﻧﻪ ﻧﻈﺮﻳﺎت اﺳﺖ، ﭼﻮن ﺗﻌﺪادی هم‌جنس‌گرای ﺑﺴﺘﺮی ﺷﺪه ﻛﻪ همگی دﭼﺎر اﺧﺘﻼﻻت روانی‌اﻧﺪ، نمی‌ﺗﻮاﻧﺴﺘﻨﺪ و نمیﺑﺎﻳﺴﺖ ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﻧﻤﺎﻳﻨﺪه ﻛﻞ ﺟﺎﻣﻌﻪ هم‌جنس‌گرایان در ﺟﺎﻣﻌﻪ معرفی شوند، ﻟﺬا ﺣﺮﻛﺎت و رﻓﺘﺎر آن‌ها را نمیﺗﻮان ﺑﻪ تمامی افراد این گروه ﺗﻌﻤﻴﻢ داد. ﺑﻪ ﻫﻤﻴﻦ ﺳﺒﺐ ﻫﻢ ﻧﺘﺎﻳﺞ ﺗﺤﻘﻴﻘﺎت ﻗﺪیمی ﻛﻪ ﺑﺮ ﺑﻴﻤﺎر ﺑﻮدن هم‌جنس‌گرایان دﻻﻟﺖ دارﻧﺪ، ﺟﺎنب‌داراﻧﻪ و ﺑﺪون اﻋﺘﺒﺎر ﻣﻌﺮفی شده‌اند.

ﻧﻜﺘﻪ دوم اﻳﻦ‌ﻛﻪ ﺳﻄﺢ آﮔﺎهی ﺑﺴﻴﺎر ﻧﺎزل اﺟﺘﻤﺎعی در‌ﺑﺎره ﭘﺪﻳﺪه هم‌جنس‌گرایی و ﺗﻌﺼﺒﺎت ﻋﻤﻮمی و وﺟﻮد هم‌جنس‌گرایی در ﻟﻴﺴﺖ ﺑﻴﻤﺎریﻫﺎ در آن زﻣﺎن، در ﻧﺘﻴﺠﻪﮔﻴریﻫﺎی رواﻧ‌ﻜﺎوان ﺗﺎﺛﻴﺮ‌ﮔﺬار ﺑﻮدﻧﺪ.

و ﺳﻮﻣﻴﻦ ﻧﻜﺘﻪ اﻳﻦ‌ﻛﻪ، در آن دوره ﺧﻮد هم‌جنس‌گرایان ﻫﻢ ﺷﻨﺎﺧﺖ اﻣﺮوزی از اﺣﺴﺎﺳﺎت ﺧﻮد ﻧﺪاﺷﺘﻨﺪ و ﭼﻮن ﻓﻜﺮ میﻛﺮدﻧﺪ ﺑﻴﻤﺎر ﻫﺴﺘﻨﺪ، ﺗﻌﺪاد زﻳﺎدی از آن‌ها ﺑﺮای «ﻣﻌﺎﻟﺠﻪ» از روان‌شناﺳﺎن و روان‌کاوان اﺳﺘﻤﺪاد می‌ﻃﻠﺒﻴﺪﻧﺪ.

البته «ﻓﺮوﻳﺪ» ﻛﻪ یکی از ﺑﻨﻴﺎﮔﺬاران رواﻧ‌ﻜﺎوی اﺳﺖ، ﮔﺮاﻳﺶ ﺑﻪ هم‌جنس را یکی از اﻧﻮاع ﺗﻤﺎﻳﻼت جنسی اﻧﺴﺎن ﻣﻌﺮفی میﻛﻨﺪ و آن را ﺑﻴﻤﺎری نمی‌داﻧﺪ.

بر پایه تحقیقات محققی آمریکایی به نام «کینسی» در سال 1948 در ﻣﻮرد رﻓﺘﺎر و ﻋﻤﻠ‌ﻜﺮد جنسی اﻓﺮاد ﺑﺎﻟﻎ در ﺟﺎﻣﻌﻪ آﻣﺮﻳﻜﺎ ﻣﻌﻠﻮم ﺷﺪ ﻛﻪ ﺗﻌﺪاد ﻗﺎﺑﻞ ﺗﻮجهی از ﺷﺮﻛﺖ‌ﻛﻨﻨﺪﮔﺎن در ﺗﺤﻘﻴﻘﺎت از ﺳﻜﺲ ﺑﺎ هم‌جنسﺧﻮد ﮔﺰارش داده‌اﻧﺪ. خیلیﻫﺎ ﺑﻪ ﻣﻄﺎﻟﻌﺎت کینسی ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﺑﺎزﻛﻨﻨﺪه ﭼﺸﻢﻫﺎ ﺑﺮ ﻣﺴئﻟﻪ ﻫم‌جنس‌خواهی در ﺟﺎﻣﻌﻪ آﻣﺮﻳﻜﺎ میﻧﮕﺮﻧﺪ، و ﺑﻌﺪ از آن ﺑﻮد ﻛﻪ ﻣﺸﺨﺺ ﺷﺪ ﺗﻌﺪاد و درﺻﺪ هم‌جنس‌گرایان ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺑﺴﻴﺎر ﻓﺮاﺗﺮ از آن ﭼﻴﺰی اﺳﺖ ﻛﻪ ﻗﺒلن ﺗﺼﻮر میﺷﺪه اﺳﺖ.

ﺑﻌﺪ از تحقیقات کنیسی ﻣﺤﻘﻘﺎن و دﺳﺖ‌اﻧﺪرﻛﺎران ﺟﺎﻣﻌﻪ‌ﺷﻨﺎسی ﺑﻪ زدودن ﺗﻌﺼﺒﺎت و ﻧﮕﺎﻫ‌ﻬﺎی منفی ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ هم‌جنس‌گرایی ﻛﻤک زﻳﺎدی ﻛﺮدﻧﺪ. ﻓﻮرد و ﺑﻴﭻ ( Ford –  Beach  ) در ﺗﺤﻘﻴﻘﺎت ﺧﻮد ﻧﺸﺎن دادﻧﺪ ﻛﻪ هم‌جنس‌گرایی ﻧﻪ‌ﺗﻨﻬﺎ در ﻫﻤﻪ ﺟﻮاﻣﻊ اﻧﺴﺎنی وﺟﻮد دارد ﺑﻠﻜﻪ حتا در ﻣﻴﺎن بخشی از ﺣﻴﻮاﻧﺎت ﻫﻢ رﻓﺘﺎرﻫﺎی هم‌جنس‌گرایانه ﻣﺸﺎﻫﺪه میﺷﻮد، و همین تحقیق‌ها ما را آهسته اما جدی، به سوی شناخت بیش‌تر این گروه جامانده فرا می‌خواند .

«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»

|

TAGS: , , , , , , , , ,