مهشب تاجیک/ رادیو کوچه
دیشب فیلم مستندی که از صدا و سیمای جمهوری اسلامی پخش شده بود دربارهی «فریماه فرجامی»، یعنی مصاحبهای بود که «فریدون جیرانی» با این بازیگر کرده بود را دیدم. فریماه فرجامی مریض بود، خیلی زیاد. بعد از آبسهی مغزی که داشت و در نهایت خوششانسی از آن جان سالم به در برد. حالا مریض است.
فایل صوتی را از اینجا بشنوید
پرت شدم به سالها پیش من مریض بودم و در خانه بستری بودم. سیزده سالم بود و پدر برای اینکه من از این احساس کسالت دربیام مجله فیلمش را به من داد تا تورقی کنم. و من مجلهای دیدم با زمینهای سبز رنگ که زنی با چشمان درشت و براق سبز بر آن حک شده بود و مجله درباره پرونده فیلم پردهی آخر بود. و من عاشق سینما شدم. حالا که سالها از آن زمان میگذرد من باز هم تکتک حرفهای فریماه فرجامی را حفظم دربارهی نقش فوقالعادهای که در آن فیلم ایفا کرد و سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن را از آن خود کرد. فریماه فرجامی بازیگر باسوادی بود از خانوادهای فرهنگی، بسیار زیبا بود و توانمند در ارایه نقشهایش. تاتر خوانده بود و داعیه نوشتن داشت. در آن زمان یعنی در دههی هفتاد فیلمهای خوبی در سینمای ایران ساخته شد. و فریماه فرجامی در بسیاری از آنها بود بود که به بهتر شدنشان کمک کند.
اما اگر در بازی فرجامی فراز و فرودی به چشم میخورد به نوعی گریز او از کلیشه شدنهای معمولی بود
«فریماه فرجامی» در سال 1355 و پس از دریافت لیسانس ادبیات نمایشی از دانشکده هنرهای دراماتیک با بازی در نمایش تلویزیونی «آدمک مومی» پا به عرصه بازیگری میگذارد. به نمایش در نیامدن «گفت هر سه نفرشان» ساختهی «غلامعلی عرفان» باعث میشود تا بازی در «خط قرمز» را اولین حضور جدی فرجامی در سینمای ایران بدانیم. حضور او در سینمای پس از انقلاب، با آن چشمهایی که انگار همیشه نگرانند، مانند بسیاری از زنان سینمای ایران در سالهای ابتدایی دهه 1360 همراه با فراز و نشیبهایی است، نگرانیهایی که به تحولات موجود در سینما مربوط بود.
اما اگر در بازی فرجامی فراز و فرودی به چشم میخورد به نوعی گریز او از کلیشه شدنهای معمولی بود. حضور کوتاهش در اجارهنشینها و بازی در سریال «بخش چهار جراحی» هنگامی که بازیگران سینما چندان رغبتی برای کار در تلویزیون نداشتند از اقدامهای نامتعارف اوست و نشان داد فرجامی یک نقش را به خاطر طولانی بودنش، بازی نمیکند، نقش او در «سرب» نیز یک نقش اصلی نیست. ولی در آن فوقالعاده بازی کرد با این حال فرجامی آن نقش را به یکی از معدود شخصیتهای زن در سینمای مردانه بدل میکند که حرفی برای گفتن دارد. برای درآوردن این نقش ابایی ندارد که به تغییری اساسی در ظاهر خود تن دهد و چهرهاش به کلی در هم ریخته شود.
فیلم «پردهی آخر» نقطهی اوج این بازیگر بود، او و فروغالزمان پردهی آخر یکی بودند شاید. هر دو یک زن با همان حساسیتها و چشمهایی که همیشه با ترس میدرخشد، درخشش باب این زن بود. چنانکه بعد از آن نرگسی در نرگس منتظر زنی درهم شکسته به نام «آفاق» بود که سرنوشتشان در هم تنیده میشد و مرگ، مرگی که شاید خود انتخاب میکرد، پایان بهتری باشد برای آفاقی که دزد است، سواد ندارد، تند است ولی زن است و عاشق. فرجامی بازهم خوش درخشید. و بعد از آن افول برای او و سینمای ایران شروع شد. و نقشی دیگر در آب و آتش که او را احیا نکرد و او آفاق و فروغالزمان نشد که نشد. آخرین نقش اولی که بازی کرد در سال 1376 بود در فیلم «ساغر». پس از آن خود ویرانگریهای حرفهای و شخصی او وارد مرحلهای حاد شد، بهطوری که فقط موفق شد دو نقش فرعی بازی کند. بعد از مدتی مریض شد و حتا چندین روز در اغما بود. تا دوباره بلند شد ولی این فریماه کجا و فریماه رویاهای ما کجا.
حال من از شما میپرسم، زنی که مریض است، به هر دلیلی حال خوشی برای صحبت ندارد، نمیخواهم بگویم حواس درستی ندارد، آیا این زن مصاحبه کردن دارد، یادمان است یا دست انداختن یکی از اسطورههای سینمای ایران؟ ای کاش اینطور نمیشد و فرجامی دیگر برنمیگشت و در کسوت قدیمش میماند. اگر هم او برنگشت ای کاش برش نمیگرداندند با این حالت و شکل. ای کاش حال که سینمایی داریم که دارد رو به قهقرا میرود اگر روزی از بین رفت، بتوانیم بگوییم ما فیلمهایی مثل پردهی آخر و نرگس داشتیم و هنرمندی با چشمانی سبز و براق که یدی داشت در بازیگری و نامش فریماه بود همچون ماه زیبا.
«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»
دامون
زیبا بود ودرد ناک بسیار بسیار ناراحت شدم ای کاش دوباره دیده نمی شدتا اسطوره می ماند البته ایشون همیشه اسطوره هستنند
مهشب تاجیک
بله به نظر من هم ایشون اسطوره است. اسطوره ای که آنطور که باید دیده نشد. ولی جاودانگی اش سرجای خودش است