افشان برزگر/ رادیو کوچه
بر اساس گزارش سازمان بهداشت جهانی، سالانه یکمیلیوننفر در جهان در اثر خودکشی جان میدهند که آمار اقدام به خودکشی 10برابر تعداد کشتهشدگان آن است. همچنین در حال حاضر میانگین خودکشی در جهان یک نفر در هر چهل ثانیه یا سه هزار نفر در هر روز است.
فایل صوتی را از اینجا بشنوید
در این گزارش عنوان شده است که میانگین خودکشی در 45 سال اخیر تا 60 درصد رشد داشته است و در حال حاضر «روسیه»، «چین» و کشورهای «اسکاندیناوی» با میانگین 13 مورد خودکشی در هر صد هزارنفر، بالاترین آمار را دارند. ضمن اینکه این آمار برای کشورهای «آمریکا»، «مکزیک»، «ایتالیا»، و «اسپانیا» از 6.5 تا 13 نفر در هر صدهزار نفر در نوسان است.
اینها آمارهای نگرانکنندهای است که کشورهای جهان با آن دستبه گریبان هستند، عمق فاجعه هنگامی رخ مینماید که بدانیم برای انجام یک خودکشی موفق و منجر به مرگ، بهطور متوسط 20 خودکشی ناموفق صورت میگیرد و بهدلیل قبیحبودن خودکشی در بسیاری از فرهنگها، خانوادهها از عنوان کردن خودکشی بهعنوان دلیل مرگ سر باز میزنند، بهعنوان مثال در ایران و به گفته مسوولان دولتی 75 درصد از خودکشیها بهعنوان علت مرگ از سوی خانوادهها اعلام نمیشود.
عمق فاجعه هنگامی رخ مینماید که بدانیم برای انجام یک خودکشی موفق و منجر به مرگ، بهطور متوسط 20 خودکشی ناموفق صورت میگیرد و بهدلیل قبیحبودن خودکشی در بسیاری از فرهنگها، خانوادهها از عنوان کردن خودکشی بهعنوان دلیل مرگ سر باز میزنند
دولت ایران نیز مانند خانوادهها رغبتی به اعلام آمار واقعی تعداد خودکشیها ندارد و آمارهای اعلام شده از سوی دولتیها هیچگاه برای کارشناسان قابل اعتماد و استناد نبوده است، البته با مروری بر آمارها در 30 سال گذشته میتوان گفت که در سالهای اولیه انقلاب هیچ آماری از خودکشی در کشور وجود ندارد، در سالهای جنگ و حتا چند سال اولیه بعد از جنگ، با افزایش بسیار اندک و نامحسوس خودکشی مواجه هستیم، ولی نرخ جهشی خودکشی از سال 70 شروع میشود، تا این که در سال 80 و 84 به اوج خود میرسد.
بر اساس آخرین اظهارنظرهای مسوولان دولتی ایران، در حال حاضر نرخ خودکشی در ایران شش نفر در هر 100 هزار نفر است و با این آمار، کشور در رتبه پنجاه و هشتم جهان قرار دارد. البته بر اساس گزارش دفتر سلامت روانی، اجتماعی وزارت بهداشت، 95 درصد افرادی که خودکشی میکنند دچار اختلالات روانی هستند، بهطوری که 80 درصد آنها بیماران افسرده، 10درصد «اسکیزوفرنیها» و پنج درصد افرادی هستند که زوال عقل و حالات هذیانی دارند.
همچنین بر اساس آمارها در ایران، 25 درصد افرادی که وابستگی به الکل دارند، اقدام به خودکشی میکنند و معتادان به هرویین 20 بار بیشتر از جمعیت عادی کشور دست به خودکشی میزنند. در بیماران روانی هم خطر خودکشی سه تا 12 برابر بیشتر از افراد عادی است. آنچه وضعیت خودکشی در ایران را نگرانکننده میکند، سن غالب افرادی است که اقدام به خودکشی میکنند، بهطوری که گروه سنی بین 15 تا 30 سال، بیشترین درصد خودکشی را به خود اختصاص داده است.
اکثر تحقیقات در کشور، سن شروع خودکشی در بین زنان را حدود 15 سالگی و در بین مردان را 19 سالگی ذکر کردهاند که آمار خودکشی بعد از 30 سالگی رو به کاهش میگذارد، در حالی که این آمار در غرب برعکس است و بیشتر افراد مسن و تنها، اقدام به خودکشی میکنند. بر اساس آمارهای رسمی کشور نیز از هر 10 نفری که در ایران اقدام به خودکشی کردهاند، هشت نفر نیت خود را مستقیم و غیرمستقیم و کلامی و غیرکلامی اعلام کردهاند. هرچند دولت ایران اعلام میکند که این کشور به لحاظ نرخ خودکشی در جایگاه پنجاهوهشتم جهان قرار دارد، اما آمار خودکشی در بین زنان ایرانی آن چنان بالاست که در این زمینه پس از کشورهای چین و هند در رده سوم جهان قرار گرفته است.
بر اساس نرم بینالمللی، معمولا زنان سهبرابر مردان دست به خودکشی میزنند، اما مردان سهبرابر زنان در خودکشی موفق میشوند و میمیرند، اما این نسبت در ایران دستخوش تغییراتشده و آمار خودکشی زنان در حال پیشی گرفتن از آمار خودکشی مردان است که آمارهای دولتی ایران نیز این موضوع را تایید میکند، بهطوری که طبق اعلام مرکز امور مشارکت زنان ریاستجمهوری ایران میزان خودکشی زنان بین سالهای 1368 تا 1372، دو برابر افزایش یافته است که این روند صعودی همچنان در کشور ادامه دارد.
در حال حاضر در استانهایی مثل «ایلام»، «بوشهر»، «خوزستان»، «کهکیلویه» و «بویر احمد»، «فارس» و «کرمان» نرخ خودکشی زنان بالاتر از مردان است، بهطوری که یکی از مسوولان سازمان بهزیستی اعلام کرده که آمار خودکشی زنان در استانهای ایلام، کرمانشاه، خوزستان، لرستان، همدان و کهکیلویه و بویر احمد به مرحله هشدار رسیده و در شهرهای درهشهر و ایوان از استان ایلام از مرز بحران هم گذشته است که یکی از دلایل موفق بودن خودکشی زنان در این مناطق از کشور، خودکشی آنها به خشنترین، روش ممکن، یعنی خودسوزی است که درصد مرگ در آن بسیار بالاست.
البته خودکشی زنان در تمام استانهای کشور اتفاق میافتد، بهطور مثال نرخ خودکشی در استانهایی مانند تهران و یا سیستان و بلوچستان کمتر از 10 درصد است، اما آن چه در غرب و جنوب کشور، بهدلیل فرهنگ حاکم بر این منطقه با استفاده از روشهای خشن صورت میگیرد، بیشتر جلب توجه میکند. این مسایل باعث شده که در کل، بالاترین نرخ خودکشی متعلق به استان ایلام و بعد استان کرمانشاه باشد و پس از این دو استان، استانهای لرستان، همدان، گلستان، چهارمحال و بختیاری، کهکیلویه و بویراحمد، آذربایجان غربی، کرمان و کردستان دارای بیشترین موارد خودکشی ثبت شده هستند.
با آنکه تعداد موارد خودکشی ثبتشده در استان تهران نیز بسیار بالاست، اما نسبت به جمعیت چند میلیونی خود در کنار سیستان و بلوچستان در انتهای لیست قرار دارد. نکته مهم دیگری که در رابطه با خودکشی در ایران مطرح است، بالاتر بودن نرخ خودکشی در میان افراد متاهل است. در حالی که در دنیا نرخ خودکشی افراد مجرد و تنها دو برابر افراد متاهل است، اما این روند در ایران برعکس است و متاهلان بیشترین آمار خودکشی را به خود اختصاص دادهاند که شاید بتوان ریشه این موضوع را در ازدواجهای اجباری و ناخواسته جستوجو کرد.
شاید آنچه در زمینه خودکشی باورکردنی نباشد، خودکشی کودکان باشد که به اعتقاد کارشناسان در سالهای اخیر نیز روند نگرانکنندهای به خود گرفته است، بهطوری که آمار اقدام به خودکشی کودکان تنها در بیمارستان لقمان تهران بیش از 50 مورد در سال است که اکثر این افراد را کودکان شش تا 13 ساله تشکیل میدهند.
بهطور متوسط حدود 60 درصد از کودکانی که اقدام به خودکشی کرده اند را پسران و 40 درصد را دختران تشکیل میدهند که اغلب آنها در روزهای آخر هفته، با دارو اقدام به خودکشی کردهاند. اما انگار آمارهای نگرانکننده در ایران پایانی ندارد، چراکه بنا به گفته مشاور وزیر علوم ایران، خودکشی دومین علت اصلی مرگ در بین دانشجویان ایرانی است و طبق اظهار نظر رییس کل حراست وزرات علوم، از هر 28 مورد خودکشی دانشجویی در ایران، هفت مورد مربوط به پسران و 21 مورد مربوط به دختران است.
به گفته کارشناسان و آسیبشناسان، خودکشی افراد تحصیلکرده و نخبه به دلیل فشارهای اجتماعی صورت میگیرد و اقدام به خودکشی در این افراد به قصد مرگ صورت نمیگیرد، بلکه یک راه فرار است. فرار از فشارهای روزافزونی که به آنها وارد میشود و با خودکشی بهدنبال از بین بردن این دردها هستند.شیوههای خودکشی نیز در جوامع مختلف با توجه به نوع فرهنگ و وسایل در دسترس متفاوت است، بهعنوان مثال در آمریکا که دسترسی به اسلحه گرم به آسانی میسر است، نرخ خودکشی با اسلحه گرم بالاست، اما در کشوری مانند چین افراد اغلب با استفاده از سموم آفات نباتی خودکشی میکنند.
اما در ایران شایعترین روشهای موفق در خودکشی، استفاده از قرص و مسمومیتهای عمدی، دار زدن و خودسوزی است. استفاده از اسلحه گرم در خودکشیها در ایران به ندرت اتفاق میافتد. در مناطقی که دسترسی به سموم کشاورزی آسان است، مانند شمال ایران، تعداد زیادی از افراد از سم دفع آفات نباتی و حیوانی استفاده میکنند، اما جدیدترین شیوه، خوردن گچ ساختمانی است که در استان لرستان اتفاق افتاده است.
علل و عواملی که باعث میشود تا فردی تصمیم به خاتمه زندگی خود بگیرد بسیار گسترده و پیچیده و با توجه به منطقه و استانی که خودکشی در آن صورت میگیرد، متفاوت است، اما میتوان گفت که ریشه اصلی این آسیب اجتماعی نه تنها در ایران بلکه در دنیا، فشارهای اجتماعی و اقتصادی است.
به اعتقاد کارشناسان، فقر اقتصادی، اختلافات خانوادگی، اعتیاد، بیکاری، روشهای خشن تربیتی، سنتهای غلط، بیهویتی، طلاق، ازدواج تحمیلی، حاکمیت فرهنگ مردسالاری، خشونت جنسی، طرد شدگی، مسایل ناموسی، نبود فرصت های برابر، تنهایی، ناامیدی، از دستدادن اعضای خانواده، شکستهای عشقی و عاطفی و ابتلا به بیماریهای صعب العلاج و روانی از جمله عواملی است که فرد را به فکر خودکشی میاندازد.
بسیاری از جامعهشناسان و آسیبشناسان، ریشه اصلی خودکشی افراد را نحوه تربیت کودکان عنوان میکنند، چراکه آنها معتقدند تربیت پادگانی کودکان در خانواده و مدارس، در ذهن کودک و نوجوان خلاهایی را یجاد میکند که به مرور زمان، جامعه را به ورشکستگی روانی و بحران سوق میدهد.
آنومی و بیهنجاری، پریشانی فکر، نابودی نظم منطقی فکری، ضعف هنجارها، درهم ریختگی ارزشی، فقدان حمایتهای مدنی مناسب از فردیت رو به رشد افراد، جداشدن از سنتها و ورود به جهان صنعتی و ایجاد تضاد بین واقعیتها و باورها از دیگر عواملی است که کارشناسان بر آن بهعنوان عوامل افزایش نرخ خودکشی در کشور تاکید دارند.
از آنجا هم که پدیده خودکشی موضوعی چندعاملی است، متخصصان امر معتقدند که برای پیشگیری و به حداقل رساندن آن نیز باید برنامههای چند وجهی اجرا شود، بهطوری که پرداختن به مسایل فرهنگی و آموزشی شامل برنامهریزی در جهت فرهنگسازی برای ایجاد روابط بهتر خانوادگی، آموزش مهارتهای زندگی، مدیریت استرس و ایجاد فضای آرامشبخش و امیدوارکننده به آینده در جهت رفع افسردگی در جامعه، بهبود وضعیت معیشت، حل معضل بیکاری، کاهش نابرابریهای اجتماعی، تشویق زوجهای جوان برای گرفتن مشاورههای قبل از ازدواج، شناسایی افراد در خطر و اقدام سریع برای حل مشکل آنان و ایجاد خطوط بحران و اورژانسهای اجتماعی از جمله این برنامههاست.
همچنین تاسیس و گسترش خانههای سلامت و مراکز شبه خانواده، پیشبینی واحد درسی حقوقی و دانش خانواده در سیستم آموزشی و ارتقای سطح فرهنگ جامعه درباره جایگاه شخصیتی زنان، پیشبینی مجازاتهایی برای مردان همسرآزار، تاسیس سازمانهای مدنی جهت ارایه خدمات کار به افراد آسیبدیده و آسیبپذیر و آگاهسازی جنسی از دیگر راهکارهای ارایهشده از سوی کارشناسان برای کاهش نرخ خودکشی در کشور است.
هرچند آمار دقیق و مشخصی درباره میزان مرگ ناشی از خودکشی در ایران وجود ندارد، اما به اعتقاد بسیاری از کارشناسان در حال حاضر خودکشی به دومین عامل مرگ در کشور پس از بیماریهای قلبی تبدیل شده است که این امر نشان از بحرانی بودن شرایط جامعه در ایجاد زندگی با حداقل امکانات و رضایت دارد، اما در این میان مسوولان دولتی نه تنها اقدام قابل توجهی برای پیشگیری از این آسیب اجتماعی نمیکنند، بلکه با توجه به شرایط فرهنگی و مذهبی جامعه بهدنبال کتمان وجود چنین موضوعی با این وسعت در کشور هستند.
اما مسوولان باید به این موضوع توجه داشته باشند، فردی که به خود در زندگی کارت قرمز نشان میهد و آمار خودکشی در سنتیترین جوامع کشور همچون عشایر به سطح بحرانی رسیده، مانند انبار باروتی است که تنها منتظر جرقهای کوچک است و این افراد به اعتقاد جامعهشناسان علاوه بر خودکشی، قابلیت دگرکشی را نیز دارند، اما انگار هنوز گوش شنوایی برای مرثیه سرایی متخصصان و کارشناسان امر در ایران وجود ندارد.
«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»