صبر و ظفر
ای مرغ آشیان وفا خوش خبر بیا
با ارمغان قول و غزل از سفر بیا
پیک امید باش و پیام آور بهار
همراه بوی گل چو نسیم سحر بیا
زان خرمن شکفتهی جانهای آتشین
برگیر خوشهای و چو گل شعلهور بیا
دوشت به خواب دیدم و گفتم آمدی
ای خوشترین خوش آمده بار دگر بیا
چون شب به سایههای پریشان گریختی
چون آفتاب از همه سو جلوهگر بیا
در خاک و خون تپیدن این پهلوان ببین
سیمرغ را خبر کن و چون زال زر بیا
ما هر دو دوستان قدیمیم ای عزیز
این صبر تا نرفته ز کف چون ظفر بیا
(م.سایه)
در چهارمین برنامه از «پرسهای در دیار غربت» خرسندم که نوشتههای شما بر دل اهالی دیار غربت نشسته و شاهد ابراز آرا و عقیدههای گوناگون در این زمینه هستیم.
فایل صوتی را از اینجا بشنوید
در برنامه نخستین مطلبی داشتیم از «هادی خوجینیان»، نویسنده و بلاگر ساکن دیار غربت که یار و همکار خوب ما در رادیو کوچه، «رضا افتخاری»، در نقد آن مطلب و پیرامون موضوع برنامه سخنانی داشتند که در این برنامه با هم میشنویم:
رضا افتخاری هفت سالی است که در کشور نروز زندگی میکند،کشوری که به اعتقاد وی در مقایسه با سایر کشورهای اروبایی از نظر رفتارهای اجتماعی بینظیر است و با وجود این که از نظر سابقه تاریخی و سیاسی بسیار جوان است اما چنان پختگی در رفتار مردم و پایبند بودن به اجرای قانون، وجود دارد که گویی این کشور هزاران سال سابقه تاریخی دارد.
او در زمینه مهاجرت میگوید: «زندگی در دیاری دیگر، لحظه به لحظهاش تجربه جدیدی است که در ابتدا حکم اکتشاف دارد و به تدریج به تجربه میرسد.
میتوان تا زمانی که داستان مهاجرت وجود دارد، راجع به آن حرف زد چراکه آدمها و مکانها تفاوت دارند.»
یک خارجی همواره یک خارجی است
او با اشاره به نگاه منفی و ناامیدوارانه برخی دوستان به کشور خودشان، معتقد است که اگر افرادی اکنون در یک کشور آزاد و دموکراتیک زندگی میکنند این دلیل بر بدبودن جاهای دیگر نیست.
آقای افتخاری با اشاره به محاسن و معایب کشور نروژ، کشوری که در آن زندگی میکند، میگوید: «این کشور از نظر رفاه اجتماعی و حفظ کرامت انسانی و محترم بودن انسانها و برخورد انسانها با یکدیگر با روی گشاده همچنین قوانین مدنی و جزایی و این که از هر نظر هویت انسانی محفوظ است، بسیار مورد توجه است و اینها بسیار خوب و ارزشمند هستند. اما از سوی دیگر یک خارجی همواره یک خارجی است در این کشور هرچندکه اینها خیلی هم دموکرات باشند همچنین درک یک سری از روابط در اینجا برای ما سخت است. چون آدم تا یک حدی میتواند خودش را با شرایط محیطی وفق بدهد و این جور نیست که بتوان به طور کامل این تطبیق را به ویژه در عمل انجام داد.»
او که نفی و انکار را برای گذشته و کشوری که از آن میآئیم بر نمیتابد، میگوید: «من قبول دارم که در جامعه ما خشونت وجود دارد و قوانین ابتدایی است اما باید از مطلقگویی پرهیز کرد. نمیتوان گفت که در جامعه ما هیچ فرد تحصیل کردهای نبوده و همه در فرنگ تحصیل کردهاند. به هر حال در جامعه ما با وجود همهی ضعف فرهنگی و تمام خشونت و تمام زنجیرهایی که از ایدئولوژی و دین و فرهنگ و سنت و خانواده به دست و پای ما هست به هرحال یک نتیجهگیری بوده که این ملت در طی روزگاران به امروز رسیده.
امروز ما در خارج از کشور میبینیم که حاصل خردجمعی در جامعه به نتیجه رسیده پس ما باید به جا آن نفی و انکار جامعه خودمان بیائیم و خردهای جدایی که در جامعه وجود دارد را تبدیل به خرد جمعی کنیم. قضاوت یکسویه انسان را به جایی نمیبرد و کار خطایی است.
به واسطه باز و مدرن بودن یک جامعه نمیتوان گفت که هیچ اشکالی در آن وجود ندارد.
باید دنیا را رنگی دید نه سیاه و سید و ارزشهای یک جامعه را نمیتوان با جامعه دیگر مقایسه کرد.»
او با اشاره به این که البته به جز حقوق بشر که در همه جا یکسان است، یکسری ارزشها را حوزه جغرافیایی مشخص میکند میافزاید: «من از خیلی از دوستان خرده گرفتم به خاطر این که اینها را در نظر نمیگیرند و البته شاید دلسوزانه میخواهند نقد کنند به آنچه در ایران هست اما طریق نقد اشتباه است.
آنچه من در این جامعه باز دیدم، جامعهای که در جهان علم، هنر و ادبیات هیچ چیزی به دنیا تحویل نداده و کشوری مصرفکننده است، این است که این کشور، کشوری محترم است نه به خاطر نفت فراوانی که دارد به خاطر حاکم بودن دموکراسی و عقیده عموم. این صلاح جامعه و حاکمان است و این درسی است که من از اینجا گرفتم. همان چیزی که یک جامعه فقیر را ممکن است ثروتمندترین جامعه دنیا بکند و هر نروژی هرجا برود مورد احترام واقع میشود چرا که در کشور خودش حاکمیت دارد. حالا من باید این حاکمیت را الگوی دید خودم قرار بدهم، این طریقه دید مردم به جامعه و طریقه حکومت مردم بر خودشان را معیار قراربدهم برای این که در آینده بتوانم راهبر باشم نه چماق نفی وانکار به خودمان بزنم. چون بسیاری افراد هستند که معتقدن خلایق هر چه لایق اما این درست نیست نیک این است که تجربیات خوب را و ماحصل آن چه دیگران به کار بردند و نتیجه داده است را که امروز من به عنوان یک مهاجر در این کشور به دست آوردم برای سمت و سو دادن به اعتقاد تاریخی خودمان استفاده کنیم.
من در این کشور خیلی چیزها یاد گرفتم که اگرروزی به ایران باز گردم تلاش میکنم از آنها حداقل در زندگی شخصی خودم استفاده کنم.»
او با تاکید بر این نکته مهم میگوید: «با نفی و انکار مردم یک کشور آن هم توسط مردم خود آن کشور چیزی به سامان نمیشود. شما امکان ندارد یک آلمانی یا فرانسوی یا نروژی را بیابید که نفی فرهنگ خود را بکند. در صورتی که در کشور ما(البته نه در میان همه) اساس این هست که آن چه که بر سر مردم ما رفته حق آن ها بوده است و ما تنها ملیتی هستیم که همه چیز را در حق خودمان میگوئیم و مادامی که این ذهنیت در ما باشد تلاشی برای ارتقای خودمان نمیکنیم.
خیلی اوقات کار به تحقیر میرسد تنها برای اثبات کردن نظر برخی از این افراد. یعنی در واقع هیچ حس مسوولیت و نزدیکی به مردم در این نظر نیست و جالب اینجاست که این افراد با این ذهنیتی که در خود ایجاد میکنند و این هالهای که در اطراف خود تنیدهاند به این جا میرسند که از اینجا رانده و از آنجا مانده. چراکه یک ایرانی حتا اگر سالها در یک کشور دیگر زندگی کند به هر حال یک ایرانی است. زمانی که نفی و انکار میکند وطنش را و اینجا هم جامعه او رابه عنوان یک هموطن نمیپذیرد آن موقع از اینجا مانده و از آنجا رانده میشود. این تضاد و دوگانگی ما را به جایی نمیبرد. پس حداقل در آن چه داریم کوشا باشیم اشتباهاتمان را رفع کنیم، حفرهها را پر کنیم تا کار به سامان شود نه این که چماق نفی و انکار بر سر هر آنچه از خوب و بد هست بزنیم.»
در خلال گفت و گو اشارهای داشتم به افرادی که تنها به زبان مدعی فرهنگ و تمدن چند هزار ساله هستند اما در عمل کمترین نشانی از آن دارند و رضا افتخاری در این باره چنین میگوید: «به قول فردوسی «نخست از خود اندازه باید گرفت» و ما این کار را نکردیم و به قول ایرج میرزا «ترقی معکوس کردیم» و همیشه هم میگوئیم که درست میشود …. »
و در انتهای برنامه با غزلی از م.سایه میهمان رضا افتخاری، میهمان امروز پرسهای در دیار غربت میشویم.
«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»
هادی خوجینیان
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%87%D9%86%D8%B1%DB%8C%DA%A9_%D8%A7%DB%8C%D8%A8%D8%B3%D9%86
http://www.bergen-guide.com/343.htm
محض اطلاع خواستم که بگم که نروژ ایبس و ادوارد گریک هم به جهان هنر ارزانی کرده