Saturday, 18 July 2015
23 March 2023
اوراق زرین - بخش سوم

«حماسه سرایی در ایران»

2011 February 05

رضا افتخاری/ رادیو کوچه

r.eftekhari@koochehmail.com

بهمن نامه

هر زمان که صحبت از محققین معاصر در حوزه‌ی ادب و تاریخ پیش می‌آید ، نام مرحوم دکتر «ذبیح‌اله صفا» نیز در  میان است و امروز ما گنجینه‌‌ای از تحقیقات او در دست داریم که حاصل سال‌های بسیار و همت بالای این استاد بزرگ‌وار بوده است.

فایل صوتی را از اینجا بشنوید

 

فایل را از این جا دانلود کنید

دو برنامه را اختصاص به کتاب حماسه سرایی در ایران دادیم و در این برنامه مطلب را در گفتار سوم کتاب و منظومه «بهمن نامه» پی خواهیم گرفت.

دیگر از منظومه‌های مهم حماسی که جز آثار قدیم شعر فارسی و متعلق به اواخر قرن پنجم یا اوایل قرن ششم است‌، منظومه‌ای است به نام «بهمن نامه» که نسخ خطی آن احیانن به‌دست می‌آید. از این کتاب در مجمل‌التواریخ و القصص دو بار سخن رفته است‌. یکی در آغاز کتاب و دیگر در باب‌العاشر که چنین آمده است :

اندر عهد دارا درین روزگار زال زر بمرد و در هیچ کتاب این ذکر نیافتم مگر در بهمن نامه‌، آن نسخه که حکیم ایرانشاه بن ابی الخیر نظم کرده است.

نام ناظم این داستان به نقل صاحب مجمل‌التواریخ چنان که دیده‌ایم ایرانشاه بن ابی الخیر است‌، قرائت این کلمه چنان‌که مرحوم ملک‌الشعرای بهار‌، استاد فقید دانش‌گاه اشاره کرده در متن کتاب دشوار است‌ و آن را می‌توان به حدس ایرانشاه و ایرانشهری هر دو خواند و صورت اصلی این نام به عقیده‌ی حقیر ایرانشاه است و چون این تنها جایی است که به نام ناظم بهمن نامه یا اخبار بهمن بر می‌خوریم‌. نا‌چار به این ابهام خرسند باید بود.

اندر عهد دارا درین روزگار زال زر بمرد و در هیچ کتاب این ذکر نیافتم مگر در بهمن نامه‌، آن نسخه که حکیم ایرانشاه بن ابی الخیر نظم کرده است

یکی از نسخ بهمن نامه که در کتاب‌خانه‌ی ملی انگلستان مضبوط و کتابت آن مورخ است به تاریخ ربیع‌الاول 800هجری‌، منسوب است به حکیم آذری‌. البته بهمن نامه‌ایی به نام حکیم آذری موجود است ولی چنان‌که در فصل دوم همین گفتار خواهیم دید غیر از این بهمن نامه است و راجع است به سلسله‌ی بهمنی هندوستان و ناظم آن شیخ آذری از شعرای قرن نهم که به سال 866 هجری درگذشت‌. اما بهمن نامه‌ای که اکنون در باب آن سخن می‌گوییم راجع است به داستان بهمن پسر اسفندیار‌، چنان‌که دیده‌ایم متعلق است به حکیم ایرانشاه و در مجمع‌الفصا نیز به «جمالی مهریجردی» از شعرای قرن پنجم نسبت داده شده‌ است. خواه این کتاب از حکیم ایرانشاه‌، و خواه از جمالی مهریجردی باشد‌، نظم آن یقینن پیش از حدود سال 520 صورت گرفته است.

این کتاب اگرکه منسوب و موسوم است به نام بهمن پسر اسفندیار و داستان‌هایی را در باب وی حاوی است، اما آن را فی‌الحقیقت‌، باید داستان سلسله‌ی پهلوانان سیستان شمرد‌. چه قسمت اعظم آن راجع است به سرگذشت خاندان رستم‌. این کتاب مانند همه‌ی روایاتی که به تقلید از شاه‌نامه ساخته شده منظومه‌ای است به بحر متقارب مثمن محذوف‌، یا مقصور و شامل چهار قسمت بدین ترتیب است:

قسمت اول راجع است به نشستن بهمن به تخت سلطنت و حدیث وی با کتایون دختر پادشاه کشمیر و همای دختر ملک مصر‌. در پایان این قسمت قصه‌ی مرگ رستم از زبان جاماسب برای بهمن نقل شده‌. پس از آن قصد بهمن به کشیدن کین پدر از خاندان سام و مقدمات اجرای این قصد سخن رفته است.

در قسمت دوم از جنگ بهمن با پهلوانان سیستان سخن می‌رود و خلاصه‌ی این قسمت چنین است که زال و فرامرز و پسرش سام و دو دختر رستم سه بار بهمن را که به سیستان تاخته بود شکست داده‌، تا بلخ راندند. اما آخر کار بهمن غلبه یافت و زال اسیر و فرامرز کشته شد و مابقی  افراد سام به کشمیر گریختند.

قسمت سوم راجع است به تعقیب بهمن دختران رستم را در سیستان و اسیر کردن آنان و اسارت آذر برزین پسر فرامرز و فرهاد و تخواره، دو پسر زواره‌. و رفتن بهمن به مقبره‌ی خاندان سام و شکافتن قبور.

در پایان این بخش از پشیمانی بهمن از اعمال خویش و باز فرستادن اسیران به جز آذر برزین به سیستان یاد شده است.

در قسمت چهارم بیش‌تر از آذر برزین پسر فرامرز سخن رفته است‌. آذر برزین را که بهمن به حیله و اغفال دستگیر کرده بود یکی از پهلوانان زمان به نام رستم تورگلی یا تورگیلی آزاد کرده و او پس از آزادی با بهمن جنگ‌ها کرد و سر‌انجام قرار بر صلح نهاده شد و آذر برزین جهان پهلوان بهمن شد‌. آخر کار بهمن سلطنت را به دختر خود همای وا گذاشت و خود در شکارگاه طعمه‌ی اژدها شد.

داستان بهمن بدین طریق به پایان می‌رسد و خلاصه‌ی این داستان به تمامی در مجمل‌التواریخ و القصص آمده و از بهمن نامه که صاحب مجمل به اشارات خود آن را در دست داشته اقتباس شده و تمام این اسامی که آورده‌ایم در آن نقل شده است‌. شماره‌ی ابیات بهمن نامه به شش هزار می‌رسد و نسبت به بعضی از منظومه‌های حماسی دقت بیش‌تری در نظم آن به کار رفته است‌. ماخذ این منظومه‌ها ظاهرن کتابی بوده که گوینده در دست داشت و روایات آن کتاب بنا بر عادت معمول مستند به گفتار دهقانان و راویان ایرانی بود‌، چنان‌که از این ابیات بر می‌آید:

چنین گفت دهقان موبد نژاد         که بر ما در داستان بر گشاد

زگوینده پرسید خواننده مرد        گزین پس جهان‌جوی بهمن چه کرد؟

بدو مرد گویا زبان بر گشاد           که از راستان دارم این گفت یاد

در این داستان نیز مانند «کرشاسپ نامه» بعضی از روایات سامی وارد شده و از آن قبیل است اشتباه تیسفون با بغداد و خواندن پادشاه آن‌جا به نام هارون و امثال این‌ها‌. ژول مول اشتباه را بر تطبیق این اسامی بر یک‌دیگر از ناظم داستان می‌داند ولی گویا این جعل و اشتباه هر دو متعلق به راویان و از جمله‌ی زیادات ایشان بر داستان اصلی بهمن باشد که در دوره‌ی اسلامی صورت گرفته و از این عناصر سامی در داستان‌های دیگر ایرانی هم‌چنان که دیده‌ایم و خواهیم دید‌، فراوان است.

«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»

|

TAGS: , , , , , , , , , , , , , ,