مهشب تاجیک/ رادیو کوچه
هنر در طول سالها یعنی درست از روزی که بشر خود را شناخت با او و سرنوشتش عجین بوده است و در تمام این دوران، تغییرات بسیار زیادی در هر شاخهی هنری به وجود آمده است و بسیاری از مفاهیم آن زیر و رو شده است. بسیاری از هنرها مانند یک دایره به دور خود چرخیدهاند ولی هنری که در موقع خودش به وجود آمده تکاملی را که باید نیز داشته است. امروز گاهی ما در آثار هنری تنها به یک شی برمیخوریم، مانند خودش، یعنی خودش مثل یک پارو، بعضی از هنرمندان امروز آن را یک هنر ناب میدانند به صرف ایدهای که در آن به کار رفته است.
فایل صوتی را از اینجا بشنوید
تاریخچهی هنر مفهومی به نظریاتی که هنرمند فرانسوی «مارسل دوشان» در مورد «ایده» و نقش آن در یک اثر هنری مطرح کرده، باز میگردد او بر این اعتقاد بود که ایدهی هر کار هنری، مهمتر از محصول و فرآوردهی آن است. آنچه که هنرمند میخواهد بیان کند و مفهومی که برای بیان خلاقیت خویش در نظر گرفته، خود هنر است. اساس کار هنری، انتخاب شیای است که به جای آن که آن را بسازیم، خودش ساخته شده باشد. در عناصر موجود در آثار دوشان و حتا آثار سه بعدی که توسط او ساخته شدهاند، شی مورد نظر میتواند به تنهایی به عنوان یک اثر معرفی شود. دوشان در معرفی مسیر زندگی هنری خویش میگوید «من میخواستم از جنبههای فیزیکی نقاشی عبور کنم. بیشتر علاقه داشتم که عقاید جدیدی بیافرینم. به عقیده من «کوربه» در قرن نوزدهم تاکید بیشتری بر مسایل فیزیکی را مطرح کرده است. ولی من بیشتر به عقاید علاقه دارم، نه فقط دستآوردهایی که از جنبهی بصری به وجود میآیند و میخواهم نقاشی را هر چه بیشتر در خدمت فکر قرار دهم.
تاریخچهی هنر مفهومی به نظریاتی که هنرمند فرانسوی «مارسل دوشان» در مورد «ایده» و نقش آن در یک اثر هنری مطرح کرده، باز میگردد
«مارسل دوشان» در سال1887 در پاریس در خانوادهای هنرمند به دنیا آمد. وی تا سال 1905 در آکادمی «جولیا» در فرانسه به تحصیل نقاشی مشغول بود. کارهای اولیه او به سبک پست امپرسیونیسم بود اما بعدها به عنوان تاثیرگذارترین هنرمند مکتب دادا شناخته شد. هدف اصلی هنرمندان دادا این بود که معیارهای متداول زیباییشناسی و هنری جاافتاده را در هم بریزند. دوشان یک انقلابی واقعی بود. هرگز وارد جریان دادا نشد، اما بسیار پیش از دادا به نفی زیباییشناسی دست زده بود. مارسل دوشان خیلی زود به عنوان یک هنرمند آوانگارد در اروپا و آمریکا مشهور شد. اثر معروفش «برهنه از پله پایین میآید» او را به اوج شهرت رساند. آنچه دوشان را به اندیشههای دادا پیوند میدهد نه نقاشیهای او بر روی شیشه یا تابلوی معروف او بلکه «حاضرآمادههای» اوست. دوشان برای نفی زیباییشناسی یک شی معمولی را برمیداشت و در نمایشگاه ارایه میکرد. آن شی فاقد هرگونه ارزش زیباییشناسانه بود و به گفتهی خود دوشان ملاک انتخاب اشیا بیتفاوتی آنها بود.
هسته و جوهره نوآوری دوشان اعلام این نکته بود که، هرچیزی هنر است اگر هنرمند آن را چنین بنامد ابزار کار او حاضر آمادهها بود یعنی همان دست ساختههای تغییر نیافتهای که هنرمند آن را به عنوان اثر هنری انتخاب میکرد. در نتیجه هرکس میتواند هنرمند باشد و هرچیزی به درد هنر میخورد. تاریخ هنر مفهومی به نظریاتی که دوشان در مورد ایده و نقش آن در یک اثر هنری مطرح کرد باز میگردد. او بر این اعتقاد بود که ایده هر کار هنری، مهمتر از محصول و فرآورده آن است. آنچه که هنرمند میخواهد بیان کند و مفهومی که برای بیان خلاقیت خویش در نظر گرفته، خود هنر است.
در سال ۱۹۱۷ اثری به نمایشگاهی آمریکا را یافت که فقط یک توالت پیشاب بیش نبود و بهطور دقیق یک شی مصرفی بود و هنرمند هیچگونه دخل و تصرفی در آن نداده بود، و هنرمند بر آن نام «چشمه» گذاشته بود. اگر چه در ابتدا مسوولان نمایشگاه از پذیرش این اثر سر باز زده بودند، اما با دلایل دوشان مجبور به پذیرش اثر شدند.
دلایل دوشان برای مسوولان این بود:
۱- پول و هزینه فضای نمایشگاه را پرداختهام، پس حق دارم.
۲- من یک هنرمندم و تشخیص دادهام این شی یک اثر هنری است.
بر اساس یک نظرسنجی هنری، کاسهی توالت مارسل دوشان تاثیرگذارترین اثر هنری مدرن دنیا در تمامی دوران نام گرفته است این اثر از دوشان با عنوان «چشمه» در مقام اول، تابلوی «دوشیزگان آوینیون» اثر پابلو پیکاسو متعلق به سال 1907 در مقام دوم، و تابلوی مریلین مونرو اثر «اندی وارهول» متعلق به سال 1962 در مقام سوم قرار گرفتهاند. دوشان در سال 1917 این توالت را امضا کرد و آن را در نمایشگاهی به نمایش گذاشت، او با این کار دنیای هنر را بسیار شوکه کرد. «سایمون ویلسون»، کارشناس هنری میگوید: «انتخاب اثر دوشان پیش از آثار پیکاسو و ماتیس واقعن شوکهکننده است. اما این انتخاب بیانگر پویایی هنر امروز و این نکته است که در هنر مهمترین چیز فرایند خلاقهای است که در اثر هنری، خود را به رخ میکشد و فرقی نمیکند که اثر از چه ساخته شده یا چه شکلی داشته باشد.»
در تداوم فعالیتهای هنری مارسل دوشان، شاهد شکوفایی مدرنیسم در سالهای 1950 و هنر آوانگارد هستیم که در تحولات اجتماعی، سیاسی دو جنگ گرم و سرد بسیار تضعیف شده بود. در این مقطع زمانی هنرمندان سعی میکردند در قالبی مفهومی و برگرفته از مسایل زبانی حرکت کنند، همین امر بسترسازی مناسبی را برای شکوفایی هنرمفهومی در دهههای 60 و 70 ایجاد کرد. بدین ترتیب هنر مفهومی در فضایی ایجاد شده توسط آوانگاردیسم رشد یافت و از این فضا برای برپا کردن دیدگاههای انتقادی و همهجانبه بر علیه ادعاهای مدرنیسم هنری، به خصوص تمرکز شدید آن بر عنصر زیباییشناسی و فرضیههای آن در مورد خود مختاری هنر بهره جست.
ویژگى منحصربهفرد و قابل توجه در آثار مارسل دوشان، نمایش گذر زمان است. دوشان با اختراع و بدعت گذارىاش در کوبیسم، سمتوسوهاى تازهاى براى هنر قرن بیستم گشوده است. نمایش پرسپکتیو همزمان در دو بوم هم اندازه که حقیقتن در یک فرم سهبعدى ارایه مىشوند. فرمى که بر اثر ایجاد شکستهاى ناگهانى کثرت مىیابد و به اجزا بیشترى تقسیم مىشود خصوصیت بارز کار دوشان به شمار مىروند. بنابراین دوشان ساختارى از سطوح عرضه کرده است که اصل را نفى مىکند و سازماندهى فضا را مطابق با یک پرسپکتیو مرکزى در نظر مىگیرد. او از هنر تعریف دیگری کرده است که با همه متفاوت است و چیز نویی است.
منابع:
چیستی هنر
تاریخچه هنر مفهومی و هنرمندان آن
«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»