Saturday, 18 July 2015
02 April 2023
مجله جاماندگان-سایه‌ای هراسان در شبستان عتیق-قسمت چهارم

«او ره‌آورد است»

2011 February 14

شراره سعیدی/ رادیو کوچه

در ادامه نقل روایت ورود نام «آخوند» به فرهنگ ایران، از آن‌جا که منابع مذهبی، خود نشانه‌های درست و صادقانه‌ای از سرگذشت و چگونگی ورود مردان روحانی به تمامی زوایای زندگی ایرانیان ارایه نمی‌دهند و به سوالات اساسی مانند این پرسش مهم که اجتهاد و از آن مهم‌تر تقلید حتا تا زمان‌های نه چندان دور گذشته به علت نبود ابزار ارتباطی و دشواری سفر، دست‌رسی به هرگونه اطلاعاتی را تا حد غیر‌ممکن پیش می‌برد، چگونه مرجع تقلیدی می‌توانست جز در محدوده اندک اطرافیان و علاقه‌مندانش وجود موثری داشته باشد؟ و چگونه امری که حتا تا صد سال پیش عمومیت نداشته، اکنون جز واجبات دین‌مان شده است؟ با این مقدمه برای پی‌گیری سرگذشت مبهم این افراد، میان کاوش‌های انجام گرفته به متنی اختصاری از تحقیقات «مهدی شمشیری» رسیدم که جالب توجه بود، این مطلب  به این شرح است:

فایل صوتی را از اینجا بشنوید

 

فایل را از این جا دانلود کنید

دو اصل مهم در تشیع عبارتست از اجتهاد و تقلید که تا قبل از زمان قاجار این دو اصل یا وجود نداشته یا خیلی کم‌رنگ بوده، تا پیش از دوره قاجاریه هیچ شخصی را نمی‌توان یافت که خود را مجتهدی معرفی کرده باشد و از مسلمانان بخواهد که مقلد او باشند و اوامر او را اطاعت کنند، بر طبق مدارک اولین‌بار در زمان صفویه سر و کله انگلیسی‌ها در ایران پیدا شد.

دو اصل مهم در تشیع عبارتست از اجتهاد و تقلید که تا قبل از زمان قاجار این دو اصل یا وجود نداشته یا خیلی کم‌رنگ بوده، تا پیش از دوره قاجاریه هیچ شخصی را نمی‌توان یافت که خود را مجتهدی معرفی کرده باشد و از مسلمانان بخواهد که مقلد او باشند و اوامر او را اطاعت کنند، بر طبق مدارک اولین‌بار در زمان صفویه سر و کله انگلیسی‌ها در ایران پیدا شد

نام برادران «شرلی» برای همه آشناست، برادران شرلی در هنگام عزیمت به ایران مترجم در اختیار داشتند که این نشان‌دهنده آن است که دولت انگلیس از سال‌ها قبل کشور ایران مردم ایران و روحیات آن‌ها را می‌شناخته و با قصد و نیت قبلی پا به کشور ایران گذاشته است. در هنگام عزیمت برادران شرلی به ایران یکی از هم‌راهان آن‌ها به اشتباه توسط دولت شاه عباس کشته می‌شود. شاه عباس از شنیدن این خبر ناراحت می‌شود و به برادران شرلی می‌گوید ای کاش به جای این نوکر شما شش ایرانی کشته می‌شدند ولی هرگز این اتفاق نمی‌افتاد، برادران شرلی به شاه عباس می‌گویند زیاد خودتان را ناراحت نکنید این نوکری که کشته شده ایرانی بوده، شاه عباس از شنیدن این خبر خوش‌حال می‌شود و می‌گوید خوب حالا عوض اون نوکر شما هر کدام از نوکرهای مرا خواستید بردارید، چند سال قبل از اعزام برادران شرلی به ایران دولت انگلیس یک هندی را در پوشش یک درویش روانه ایران می‌کند که نام وی «مقصود علی» بوده است. حدس زده می‌شود برادران شرلی بر اساس اطلاعات مقصود علی از جامعه ایران به کشور ایران اعزام شده باشند. درویش مقصود علی به زبان فارسی چنان تسلط داشته که حتا شعر فارسی نیز می‌سروده است. وی اولین ویروس شومی بود که از طرف دولت انگلیس روانه ایران شد .

ورود مقصود علی به ایران به سال نه‌صد و نود هجری گزارش شده است. در این زمان در ایران خانقاه‌های زیادی وجود داشت و کسی که مجلس خانقاه را می‌گرداند به مجلس آرا معروف بود. از آن‌جا که مقصود علی شغلش درویشی و مجلس‌آرایی خانقاه‌ها بود به «مجلسی» معروف شد. مقصود علی-هندی پس از آمدن به ایران ساکن اصفهان می‌شود و با دختر یک درویش لبنانی جبل املی به نام «درویش ملا محمد» ازدواج می‌کند.

در سال هزار و دو هجری شاه عباس شروع می‌کند به مبارزه با صوفیان در حالی که پادشاهان صفوی خود در ابتدا از طرف‌داران صوفیان بودند. ما در کتاب «مرتضا راوندی» تاریخ اجتماعی ایران جلد سوم صفحه چهارصد و هشتاد و سه می‌خوانیم که در دوران شاه عباس مبارزه با متصوفان برای از بین بردن نفوذ آنان به اندازه‌ای شدید بود که در عرض سی‌سال تمام مهر و علاقه سی‌صد ساله نسبت به صوفیه جای خود را کینه و انتقام و تعصب کور داد.

مقصود علی هندی وقتی با برخورد شدید شاه عباس با صوفیان روبه‌رو می‌شود از ایران فرار می‌کند. مقصود علی هندی از خود دو پسر در ایران به جا می‌گذارد، یکی «محمد‌تقی» و دیگری «محمد‌صادق» که این محمد صادق همان «علامه مجلسی اول» است.

محمد‌صادق در هنگام فرار پدرش فردی نابالغ بوده اما بعد وقتی بزرگ‌تر می‌شود به فرقه صوفیان می‌پیوندد و بدون ترس از شاه عباس به خانقاه‌ها رفت و آمد می‌کرده است. پس از مرگ شاه عباس شاه صفی جای وی را می‌گیرد. قابل ذکر است که بعدها وقتی علامه مجلسی دوم پسر مجلسی اول دستور کشتن صوفیان را می‌دهد مردم به او معترض می‌شوند که پدر تو نیز درویش بود پس چرا با صوفیان چنین برخوردی می‌کنی وی در جواب می‌گوید که پدر من یک درویش واقعی نبوده و برای رسوخ در صوفیان و کسب اخبار از آن‌ها به لباس درویشی در آمده است. پس از روی کار آمدن شاه صفی سیاست سرکوب دراویش توسط وی ادامه می‌یابد اما از بخت بد علامه مجلسی اول وی هیچ مدرکی در دست نداشته که ثابت کند واقعن درویش نبوده و وقتی جان خود را در خطر می‌بیند از ترس جان همانند پدرش به هندوستان می‌گریزد.

این علامه مجلسی اول هم دو پسر داشته یکی «عبداله» که وی را هم‌راه با خود به هندوستان می‌برد و پسر دیگرش به نام «عزیزاله» را در ایران باقی می‌گذارد. پس از فرار محمد‌تقی پسرش عزیزاله در ایران به ثروتی بسیار زیاد دست می‌یابد که البته منبع و ریشه این ثروت مشخص نیست.

یکی از نوادگان عزیزاله الماس گران‌بهایی را به حرم علی تقدیم می‌کند که به خاطر این کار این خاندان به «الماسی» معروف می‌شوند که هم‌اکنون نیز خاندان الماسی در اصفهان یکی از خانواده‌های متمول هستند. بعد از مدتی محمد‌تقی هندی با یک ماموریت جدید هم‌راه با شخصی به نام «سید مراد هندی» به عراق فرستاده می‌شود. این اولین برخورد ما با پیش‌وند «سید» در تاریخ است. اولین بار مقصود علی هندی با توجه به داغی بازار صوفیان خود را «درویش» معرفی می‌کند اما حال که دراویش بازار خود را از دست داده‌اند مراد هندی خود را «سید» معرفی می‌کند.

سید مراد هندی سه پسر داشته است. یکی «ابوالمعالی» یکی «عبدالکریم» و یکی هم «محمد‌علی» نام داشته است. محمد‌علی در عراق به شغل طبابت مشغول بوده و به خاطر اطلاعاتی که در زمینه پزشکی داشته به «حکیم» معروف می‌شود که سر سلسله خاندان حکیم و از نوادگان محمد‌علی هستند.

محمد‌تقی هم در عراق دارای ثروت زیادی بوده و فرزند وی به نام «محمد‌باقر» در عراق تحصیل می‌کند. محمد‌تقی منشی‌های زیادی داشته است. وی به هم‌راه تمام منشی‌هایش و ابوالمعالی و عبدالکریم به ایران مهاجرت می‌کند که مصادف با پادشاهی «شاه سلیمان» بوده است و با توجه به قدرت مالی فراوانی که در اختیار داشتند مدارس متعددی در ایران به راه می‌اندازند و طلبه‌های زیادی را جذب مدارس خود می‌کنند و آن‌ها را آموزش می‌دهند.

«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»

|

TAGS: , , , , , , , , , ,