Saturday, 18 July 2015
29 March 2023

«دستمزدها و دست‌ها و مزدها»‌

2009 November 01

مصطفی جلالی فخر در وب‌لاگ خود «تخته خاکستری» می‌نویسد: «این روزها، خبرها و حرف‌ها و نظرهایی عموما نفی‌کننده در باره دو موضوع تایید نشده مرتبط با پول و بازیگری شنیده می‌شود. یکی در باره‌ی کسانی‌ست که برای به دست آوردن نخستین امکان بازیگری، پولی به تهیه‌کنندگان داده‌اند. دومی هم در باره‌ی بازیگر مشهوری‌ست که برای سه روز کار، رقم بالایی درخواست (و چه بسا دریافت) کرده است.

تا الان هم خبری دال بر تایید یا تکذیب این ادعا نخوانده‌ام. بیش‌تر واکنش‌ها در برابر این دو خبر منفی بوده و البته حاکمیت دولتی سینما هم از دیرباز در برابر افزایش دستمزدها موضع طرد و تنبیه داشته و معمولا در برابر بازیگرها حساس‌تر بوده تا احیانا سایر صنوف سینما.

شاید یادمان باشد که در دهه‌ی شصت، اکبر عبدی را به همین دلیل مشمول اقدامات تنبیهی و تحدیدی کردند و مدتی اجازه کار نداشت. بیاییم منشورمان را بچرخانیم و ببینیم نمی‌شود جور دیگری به این ماجرا نگاه کرد؟ این که در چه نوع نظام اقتصادی هستیم؟ تحت کنترل صاحبان قدرت بالادستی یا بر مبنای عرضه و تقاضا؟ آزادی و اختیارات افراد در چنین بستری چه گونه است؟ به نظرم ما همچنان در تمامی شئون، فاقد یک مبنای ثابت تعریف شده هستیم و تبعا بر مبنای گرایشات دولت‌ها و فردها و رخدادهای مقطعی، نتایج هم تغییر می‌کنند.

حکایت خصوصی‌سازی ناکارامدی‌ست که هنوز واقعا وارد جریان آزاد رقابت و بازار نشده است. در سینما هم قرار بود با وجود خانه سینما و تعدیل قوانین به نفع آزادی صنوف، دولت در نهایت به یک سیاست‌گذار و ناظر کلان فرهنگی بدل شود. به دلایل متعددی خانه سینما به سمت بهره‌برداری از رانت‌های چنین امکانی کشیده شد و حاکمیت هم به جای اصلاح زیرساخت‌ها، عملا خودش وارد گود شد تا دوباره در ریزترین امور هم مداخله کند.

این راه اشتباهی‌ست که ضعف‌های متعدد خود را پیش از این نشان داده است. ما باید بتوانیم در ساختار عرضه و تقاضا دوام بیاوریم وگرنه ممکن است به فرجام تلخ کشورهایی نظیر کوبا و کره شمالی دچار شویم که از درون پوسیده و پوشالی‌اند.

ما باید بتوانیم فشار و نوسان و حتی پِرتی‌های چنین ساختاری را تحمل کنیم. افزایش قیمت کاذب مسکن در سال گذشته را یادمان هست؟ معلوم بود که فراتر از توان بازار است و دیر یا زود تسلیم رکود خواهد شد و پایین می‌آید. در این صورت است که میزان تقاضای دستمزد یک بازیگر به خودش مربوط است و تهیه کننده. چون آن‌ها محاسبه می‌کنند که آیا می‌توانند به رغم چنین معامله‌ای و بر اساس پیش‌بینی استقبال تماشاگر به سود برسند یا نه. گیریم که اصلا میزان کلی دستمزدها هم بالا برود؛ در نهایت همه مجبورند زیر سقف سود و زیان فیلم‌ها جولان دهند.

اتفاقا ما باید خوشحال باشیم که توان اقتصادی بدنه‌ی سینمای ما در حدی‌ست که چنین دستمزدهایی را پرداخت کند و این نشان می‌دهد که تماشاگران پرشمارتر و مطمئن‌تری به دست آورده‌ایم. در همین رقابت‌هاست که رشد محقق می‌شود. حتی به نظرم پول دادن برای جلب امکان بازیگری هم می‌تواند در چنین قالبی تکفیر نشود.

چطور کارگردانان تازه‌کار که مجبورند با پول خود فیلم کوتاه بسازند کار بدی نمی‌کنند اما بازیگران تازه‌کار، راه حقیری را پیش گرفته‌اند؟ تبعا بازیگری نمی‌تواند با پول دوام بیاورد. یا توانایی‌اش اثبات می‌شود یا معلوم می‌شود که اصلا این کاره نیست. در یک نظام آزاد اقتصادی، چنین موضوعاتی به کسی جز طرفین معامله ربطی ندارد.

«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»

|

TAGS: