آیتالله حسینعلى منتظرى، مرجع تقلید شیعه در پاسخ به سوالات وب سایت «موج سبز آزادی» به بیان نکاتی در زمینه حادثه تاریخی سیزدهم آبان پرداخته اند. آن چه در ذیل می آید شرح کامل این پرسش و پاسخ است:
– در نوشتههاى شما اشغال سفارت آمریکا در سال 58 توسط دانشجویان پیرو خط امام یک عمل اشتباه قلمداد شده بود، در حالى که شما از کسانى بودید که در همان زمان از این اقدام حمایت و دفاع کردید. علت حمایتتان در آن مقطع از این اقدام دانشجویان چه بود؟ به چه دلیل در زمان فعلى آن را اشتباه مىدانید؟
اشغال سفارت آمریکا در بدو پیروزى انقلاب که مورد حمایت اکثر اقشار انقلابى و مرحوم امام خمینى بود، مورد تأیید اینجانب نیز بود; ولى با آن عوارض منفى و حساسیت شدیدى که بین مردم آمریکا به وجود آورد که هنوز آثار آن باقى است، معلوم شد که کار درستى نبوده و اصولن سفارت یک کشور به منزله جزیى از آن کشور است، و کشورى که در حال جنگ رسمى با ما نبود اشغال سفارت آن به منزله اعلان جنگ با آن کشور است و کار صحیحى نمى باشد. از قرار اطلاع بعضى از جوانان انقلابى و متعهدى که متصدى این کار بودند نیز اشتباه بودن آن را قبول دارند.
اصولن سفارت یک کشور به منزله جزیى از آن کشور است، و کشورى که در حال جنگ رسمى با ما نبود اشغال سفارت آن به منزله اعلان جنگ با آن کشور است و کار صحیحى نمى باشد
نظر شما در مورد قطع رابطه ایران و آمریکا چیست؟ آیا تداوم این انقطاع به مصلحت کشور است؟
نظر به اینکه آمریکا باعث کودتاى 28 مرداد بر علیه مرحوم دکتر مصدق و برگشت شاه بود و پس از کودتا هم آمریکا تقریبا همه شوون سیاسى و اقتصادى کشور را قبضه کرده و در همه امور از رژیم سابق دفاع و پشتیبانى مىنمود و پس از پیروزى انقلاب نیز دارایىهاى ایران را بلوکه کرده و بهطورکلى در رابطه با انقلاب برخورد مناسبى نداشت، در آغاز انقلاب مردم از آمریکا عصبانى بودند و در نتیجه دانشجویان سفارت آمریکا در ایران را اشغال نمودند و آمریکا نیز رابطه خود را با ایران قطع نمود و بر این اساس مرحوم امامخمینى تجدید ارتباط با آمریکا را در آن زمان نهى نمودند. ولى واضح است که چنین حکمى موقتى است و برحسب شرایط سیاسى و اقتصادى تغییر مىکند، و این امر در گرو آن است که این رابطه به نفع کشور بوده و از قبیل رابطه دو کشور مستقل باشد.
اگر مصالح و منافع ملى اقتضا کند که با آمریکا رابطه برقرار شود، نباید زمینه تشنج و بىاعتمادى را با شعارهاى بىمحتوا تشدید نمود. بدیهى است اسرائیل و لابى آن در آمریکا سخت مخالف رابطه ایران و آمریکا بوده و هست و منافع خود را در بقاى بحران کنونى بین ایران و آمریکا مىداند، و متأسفانه سران کشور به این مهم توجه نمىنمایند.
- در شرایطى که روسیه و چین جایگزین آمریکا و اروپا در سیاست و اقتصاد ایران شدهاند، با آنها چگونه باید رفتار شود؟ آیا این ارتباط به صلاح کشور و انقلاب است؟
اگر قرار باشد حاکمیت ایران در سیاست و اقتصاد خود را وابسته به بلوک شرق نماید و به جاى تأمین مصالح و منافع ملى رضایت آنان را تأمین نماید، کار غلطى است و مخالف شعار «نه شرقى نه غربى» است که مردم ما در انقلاب خود روى آن تأکید داشتند. چه فرقى است بین روسیه و آمریکا که به اولى باید تا این اندازه اعتماد نمود و بیدریغ مقادیر هنگفتى از بیت المال را به آنان حاتم بخشى نمود، و با دیگرى حتى حاضر نباشیم که مذاکره و گفتگو نماییم ؟ حتى اگر احساس کنیم که این مذاکره به نفع ملت و کشور است .
– با توجه به شرایط پس از انتخابات ریاست جمهورى ، که حکومت پشتوانه اعتماد مردم و مشروعیت خود را از دست دادهاست، مذاکرات ایران و آمریکا یک مذاکره توأم با عزت است یا مذاکره اى از موضع ضعف ؟
واضح است که حاکمیت با بحرانى که به دست خود بعد از آن انتخابات شکوهمند به وجود آورده، در مقابل دولت هاى مقتدر نمى تواند موضع مستحکمى داشته باشد و هر روز موضعى مخالف روز قبل اتخاذ مىکند، و این امر در نهایت به ضرر حتمى کشور و مردم منجر خواهد شد. قدرت نظام با سرکوب و ساکت نمودن اجبارى مردم حاصل نمى شود، بلکه پشتیبانى واقعى و حقیقى و آزادانه مردم است که قدرت نظام را به وجود مىآورد.
قدرت نظام با سرکوب و ساکت نمودن اجبارى مردم حاصل نمى شود، بلکه پشتیبانى واقعى و حقیقى و آزادانه مردم است که قدرت نظام را به وجود مىآورد
به نظر این جانب حاکمیت مىتواند با تصمیمى شجاعانه و مدبرانه زندانیان سیاسى را فورا آزاد نماید، مطبوعات توقیف شده را رفع توقیف نموده، و گزینشهاى ادارات و دانشگاهها و به طور کلى دستگاههاى تفتیش عقاید را منحل نماید و به جاى آن شایسته سالارى را حاکم نماید و با این تصمیم انقلابى و خداپسندانه اقتدار از دست رفته را به نظام برگرداند. در این صورت است که نظام مىتواند در مذاکرات با قدرت و عزت وارد عمل شود.
– معناى استکبار ستیزى چیست ؟ آیا این اصطلاح به معناى دفاع و مقابله با استکبار است یا به معناى جنگ و ابتداى به آن ؟ با توجه به اینکه قوانین حقوقى بینالمللى از طرف اکثریت ملل جهان پذیرفتهشدهاست ، مفهوم استک بار ستیزى در این شرایط چیست؟ با در نظر گرفتن منافع ملى چگونه باید به برخى قوانین ناعادلانه بین المللى واکنش نشان داد؟
استکبار ستیزى به معناى اعلام جنگ با کشورها و حساسنمودن آنها و دشمنسازى و منزوى نمودن کشور نیست ، بلکه به معناى دفاع از حقوق ملت در مقابل مطامع و زیاده خواهىهاى مستکبران است ; و در این جهت فرقى بین غرب و شرق و حتى افراد مستکبر تمامیت خواه و قدرت طلب نیست .
استکبار ستیزى به معناى اعلام جنگ با کشورها و حساسنمودن آنها و دشمنسازى و منزوى نمودن کشور نیست ، بلکه به معناى دفاع از حقوق ملت در مقابل مطامع و زیاده خواهىهاى مستکبران است
حاکمیتى که مردم را ناراضى و حقوق آنان را مورد تعدى و ظلم قرار داده و افراد زیادى از نخبگان و فعالان سیاسى و آزادى خواهان را به اتهامات واهى و خلاف واقع زندانى و محاکمه و محکوم مىنماید، نمىتواند مدعى مبارزه با استکبار و استکبار ستیزى باشد. استکبار ستیزى جز با تحصیل حمایت مردم و تأمین حقوق همه اقشار و تحقق آزادى قلم و بیان عملى نخواهدشد. با چنین پشتوانه ملى است که حاکمیت مىتواند در مقابل بعضى تحمیلات خارجى، قدرتمندانه ایستادگى نماید و واکنش مناسب نشان دهد.
«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»