شراره سعیدی/ رادیو کوچه
در بیست و چهارمین برنامه سایهای هراسان در شبستان عتیق لازم به یادآوریست، ما در این سلسله برنامهها که مربوط به روحانیون و نقش آنان در تاریخ ایران است، از ابتدا به چگونگی ورودشان به فرهنگ و جامعه ایرانی تا اکنون که به بالاترین مسند قدرت تکیه دادهاند پرداختهایم، سعی شده آنان مانند سایر گروههای دیگر تنها به صورت مستندات تاریخی روایت شوند و بیهیچ دخل و تصرف و اعمال سلیقهای تنها قسمتهای فراموش شده و یا در ابهام آهسته و صادقانه تاریخ بیش از پیش دریابد .
فایل صوتی را از اینجا بشنوید
در سخنرانی معروف روز 12 بهمن 1357 در بهشت زهرا و جمله معروفتر آقای خمینی «من دولت تعیین میکنم، من توی دهن این دولت میزنم» در شامگاه 14 بهمن طی جلسهای که با حضور اعضای شورای انقلاب اسلامی در اقامتگاه خمینی در دبستان علوی شماره 2 برگزار شد، مهدی بازرگان به عنوان نخست وزیر دولت موقت تعیین شد. حکم نخست وزیری بازرگان در تاریخ 15 بهمن 1357 ابلاغ شد و در تاریخ 16 بهمن 1357 در آمفیتاتر مدرسه علوی به او اعطا شد.
آیتاله خمینی در مراسم اعطا حکم به بازرگان در سخنرانی خود بازرگان را پیشنهاد شورای انقلاب خواند و به بختیار نخست وزیر دولت شاهنشاهی اخطار کرد تا با دولت موقت مخالفتی نکند، اما در روز چهاردهم آبان 1358، یک روز پس از تسخیر سفارت آمریکا توسط دانشجویان پیرو خط امام، دولت موقت مهندس مهدی بازرگان استعفا کرد، البته بازرگان بعد از استعفا از نخست وزیری در دوره اول مجلس شورای اسلامی به نمایندگی مردم تهران انتخاب شد، او تا پایان عمر خود در تمام دورههای انتخابات ریاست جمهوری و مجلس ثبت نام کرد، اما پس از دوره اول مجلس همواره از سوی حاکمیت رد صلاحیت میشد.
رد صلاحیت او در انتخابات ریاست جمهوری ایران 1364 برای رقابت با علی خامنهای منجر به آن شد که برخی مراجع ازجمله سید محمدکاظم شریعتمداری، سید شهابالدین مرعشینجفی و محمدصادق روحانی انتخابات را تحریم کردند. همچنین در نتیجه فشارهای مختلف و بازداشت مکرر اعضای نهضت آزادی ایران، فعالیتهای نهضت آزادی که وی یکی از موسسان آن بود نیز تا حدود زیادی محدود شد. نهضت آزادی در دوران جنگ ایران و عراق، مخالفت خود را با ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر اعلام کرد که این امر بر فشارها افزود، او در 30 دی 1373 درضمن سفر درمانی، در ژنو درگذشت و بعد از انتقال پیکر او به تهران و تشییع از مقابل حسینیه ارشاد، در قم دفن شد.
آیتاله خمینی در مراسم اعطا حکم به بازرگان در سخنرانی خود بازرگان را پیشنهاد شورای انقلاب خواند و به بختیار نخست وزیر دولت شاهنشاهی اخطار کرد تا با دولت موقت مخالفتی نکند، اما در روز چهاردهم آبان 1358، یک روز پس از تسخیر سفارت آمریکا توسط دانشجویان پیرو خط امام، دولت موقت مهندس مهدی بازرگان استعفا کرد، البته بازرگان بعد از استعفا از نخست وزیری در دوره اول مجلس شورای اسلامی به نمایندگی مردم تهران انتخاب شد
همانگونه که همه مطلع هستیم در روز 12 فروردین 1358 در نهایت بیتوجهای به اصول دموکراسی جمهوریاسلامی به عنوان تنها گزینه مورد انتخاب مورد همهپرسی قرار گرفت که با توجه به شور انقلابی در آن دوره و مقبولیت رهبری آقای خمینی میان تمامی افراد و گروهها «که در برنامههای قبلی مورد اشاره قرار گرفت» 98,2 درصد شرکتکنندگان به آن رای آری دادند و بدین ترتیب نظام حاکم بر ایران از شاهنشاهی به جمهوری اسلامی تغییر یافت و قرار بر این شد که اصول حکومت جمهوری اسلامی ایران بر پایه جمهوریت و اسلامیت بنا شود، جمهوریت همان رای و اراده مردم در اداره امور کشور است و اسلامیت یعنی مطابقت داشتن قوانین با دین اسلام، و بر طبق نام آشنای جمهوری اسلامی کاملن مشهود است که ابتدا جمهوریت و سپس اسلامیت باید مورد اعتنا قرار گیرد .
مدتی بعد از استعفای دولت موقت مهدی بازرگان، ابوالحسن بنیصدر با حمایت جامعه روحانیت مبارز برای انتخابات ریاست جمهوری کاندید شد و در پنجم بهمن ماه 1358 با به دست آوردن یازده میلیون رای به عنوان اولین رییس جمهوری تاریخ ایران انتخاب گشت. او دراین انتخابات، 76درصد آرا را کسب کرد. رقبای وی در این انتخابات آقایان حسن حبیبی، احمد مدنی، صادق طباطبایی، داریوش فروهر، صادق قطبزاده، کاظم سامی، محمد مکری،حسن غفوریفرد و حسن آیت بودند و تعداد آرای این افراد مجموعن بیست و سه درصد آرای باقیمانده را تشکیل میداد.
کابینه دولت موقت (ایستاده از راست) احمدزاده «وزیر صنایع»، تاج «وزیر نیرو»، مبشری «وزیر دادگستری»، اسلامی«وزیر پست و تلگراف»، میناچی«وزیر ارشاد»، یزدی «وزیر امورخارجه»، یداله سحابی وزیر «طرحها و برنامههای انقلاب»،شریعتمداری «وزیر علوم»، امیر انتظام«معاون نخست وزیر و سخنگو»، حاج سیدجوادی «وزیر سابق کشور»، مهندس بازرگان «نخست وزیر»، فروهر «وزیر کار»، شکوهی «وزیر آموزش و پرورش»، طاهری «وزیر راه»، اردلان «وزیر دارایی»، صباغیان «وزیر کشور»، بنی اسدی «معاون نخست وزیر»، محمد تقی ریاحی «وزیر جنگ» (نشسته از راست) حکیمی «دفتر نخست وزیری»، ایزدی «وزیر کشاورزی»، رستگارپور «رییس دفتر»، معین فر «وزیر نفت»، سامی «وزیر بهداری»
بنیصدر پس از احراز پست ریاست جمهوری، اهدافی چون دوبارهسازی مراکز قدرت، از دور خارج کردن تدریجی سپاه پاسداران، دادگاههای انقلاب و کمیتهها و ادغام آنها در سایر سازمانهای دولتی، کاستن نفوذ روحانیون و همچنین ایجاد طرحی برای بهسازی و توسعه اقتصادی کشور را در دستور کار خود قرار داد بود. بر خلاف خواست حزب جمهوریاسلامی، خمینی به بنیصدر اجازه داد تا پیش از تشکیل مجلس، در ماه بهمن 1358 با ادای سوگند حکم ریاست جمهوری خویش را دریافت کند. او همچنین یک ماه پس از پیروزی در انتخابات، با حکم خمینی به ریاست شورای انقلاب که هیت سیاستگذار و نظریهپرداز ایران محسوب میشد، منصوب گشت و خمینی همچنین به منظور تثبیت موقعیت او، سمت فرماندهی کل قوا را نیز به او محول کرد. با اینحال کوشش بنیصدر در جهت متمرکزتر کردن قدرت در دست خویش و مسئله وجود مراکز چندگانه قدرت، او را مانند نخست وزیر پیشین مهدی بازرگان، در رویارویی با روحانیون و فعالان حزبجمهوریاسلامی چون علی خامنهای و علیاکبر هاشمی رفسنجانی که میکوشیدند تا او را عاملی تشریفاتی و بینفوذ جلوه دهند، قرار داد و این منازعات، بر فضای سیاسی کشور در دوران ریاست جمهوری او تاثیر بسیار نهاد.
بنیصدر در انحلال دادگاههای انقلاب، سپاه پاسداران، کمیتهها و همچنین تحت کنترل درآوردن قوه قضاییه و رادیو و تلویزیون شکست خورد. خمینی شخصن، مقام ریاست دیوان عالی کشور را به بهشتی و دادستانی کل را به موسوی اردبیلی که از اعضای بلندپایه حزب جمهوری اسلامی بودند محول کرده بود.
نخستین انتخابات مجلس پس از انقلاب در روز 24 اسفند 58 «و دور دوم آن 19 اردیبهشت 1359» در میان اتهاماتی مبنی بر وجود تقلب در آن، برگزار شد. با اعلام نتایج رسمی انتخابات، نامزدهای حزب جمهوری اسلامی، 130 کرسی از مجموع 241 کرسی را از آن خود کردند و نامزدهای مورد حمایت بنیصدر و بازرگان نیز هرکدام تعدادی هر چند اندک از کرسیها را تصاحب کردند.
در اواخر فروردین ماه سال 1359 شورای انقلاب با تایید خمینی و با هدف تصفیه دانشگاهها از اساتید و دانشجویان دگراندیش، به اپوزیسیون یا گروههای سیاسی منتقد و مخالف نیروهای مذهبی حاکم در جمهوری اسلامی که عمدتن خاستگاه دانشجویی داشته و دانشگاه را فضای امن سیاسی و کانون فعالیتهای خود به شمار میآوردند، برای تخلیه دفاتر خود در دانشگاهها مهلتی سه روزه داد. در طی این روزها درگیری و خشونت در دانشگاههای ایران به ویژه در دانشگاه تهران به اوج خود رسیده و چند تن کشته و صدها نفر مجروح شده و این سرآغاز رویدادی شد که از آن به عنوان «انقلاب فرهنگی» یاد میشود.
«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»