مهرداد/ رادیو کوچه
در برنامهی امروز، داستان کوتاهی از یکی از بزرگترین و تاثیرگذارترین نویسندگان آلمانی زبان قرن بیستم،«فرانتس کافکا»، میشنوید. یکی از ویژگیهای برجستهی آثار او خلق فضاهایی غریب و فرا واقعگرایانه از موقعیتهای پیش پا افتاده است، فضاهایی که در ادبیات و حتا سینما به فضاهای «کافکایی» مشهور شدهاند.
فایل صوتی را از اینجا بشنوید
آغاز داستان: «پلی بودم سخت و سرد، گسترده به روی یک پرتگاه. این سو پاها و آن سو دستهایم را در زمین فرو برده بودم، چنگ در گل ترد انداخته بودم که پا بر جا بمانم. دامن بالاپوشم در دو سو به دست باد پیچ و تاب میخورد. در اعماق پرتگاه، آب سرد جویبار قزلآلا خروشان میگذشت. هیچ مسافری به آن ارتفاعات صعبالعبور راه گم نمیکرد. هنوز چنین پلی در نقشه ثبت نشده بود. بدینسان، گسترده بر پرتگاه، انتظار میکشیدم، به ناچار میبایست انتظار میکشیدم. هیچ پلی نمیتواند بی آنکه فرو بریزد به پل بودن خود پایان دهد …»
«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»