Saturday, 18 July 2015
29 September 2023
پرسه

«ماهی برای میهمانی خداوند»

2011 August 22

سیمین/ رادیو کوچه

simin@koochehmail.com

چند شبها گشتی خواب را اسیر        یک شبی بیدار شو دولت بگیر

    یادش به خیر اون روزها وقتی ماه رمضان می‌شد، با خودش حال و هوای خاص خودش را به همراه می‌آورد. تغییر برنامه خوراکی و ساعت خواب، برنامه‌ریزی میهمانی‌های افطاری و مسجد رفتن برای ادای نماز مغرب و عشا اون هم با کلی خوراکی برای وقت خالی میان دو نماز.

فایل صوتی را از اینجا بشنوید

 

فایل را از این جا دانلود کنید

اون موقع‌ها وقتی که هنوز کوچک‌تر بودیم و جزو آدم بزرگ‌ها به حساب نمی‌آمدیم این مسجد رفتن بعد افطاری به همره مادر بزرگ یکی از بزرگ‌ترین تفریحاتمون در ماه مبارک بود. با دو سه تا از هم‌بازی‌ها قرار می‌گذاشتیم و سور و ساط این سفر کوتاه رو که به طور معمول یک تمر هندی دو تومانی بود آماده می‌کردیم و راه می‌افتادیم و تو راه هم کلی شیطنت می‌کردیم تا می‌رفتیم و بر می‌گشتیم.

همه‌ی حال و هوای اون موقع با این شروع می‌شد که عصرها دم غروب و وقت اذان، ربنای شجریان از همه جا پخش می‌شد و با این صدا دلت می‌خواست در هر حالت و هر جایی که باشی روزه باشی تا الان بتونی روزه‌ات رو با شنیدن این دعا و اذان زیبای پس از اون باز کنی. البته این حس هنوز هم باشنیدن این مناجات در من ایجاد می‌شه و هم‌چنان این ربنای استاد هست که خاطره و یاد ماه مبارک را در ذهن‌ها ماندگار کرده و شده جزء جدایی‌ناپذیر زندگی هرکدام از ما در این روزها در هر جای دنیا که باشیم هر چند که تلویزیون ملی با اون نامهربان باشه.

ماه رمضان‌های ما را میهمانی‌های افطاری رنگ و بودارترش می‌کرد. میهمانی‌هایی که به نوبت در اغلب خانه‌های فامیل برگزار می‌شد و فرصتی بود برای دیداری و گاهی هم خود نمایاندنی و چشم و هم چشمی. هر کسی یه جوری می‌خواد خودش رو با این افطاری دادن نشون بده حالا از آئین‌های افطاری رسمی در اداره‌ها گرفته تا افطاری‌های خانوادگی.

اما در سال‌های کودکی و نوجوانی و جوانی علاوه بر تمامی این حس‌های ویژه ماه رمضان چیزی که بر همه این‌ها غالب بود این بود که با آغاز این ماه انگار یه جورایی باید شادی تعطیل می‌شد. برنامه تلویزیون خیلی تغییر می‌کرد و در رادیو از موسیقی‌های متداول خبری نبود و درسته که شور و هیجانی به خاطر این ماه به وجود می‌آمد اما هیچ کدام چندان با شادی همراه نبود.

آدمای روزه‌دار عبوس و اخمو سر کارهاشون حاضر می‌شدند و بعدش هم سر راه رفتن به خانه تو خیابان‌ها کلی ترافیک بود و این مردم خشمگین که هیچ کدام هم حاضر نبودند حتا برای خاطر خدا کمی کوتاه بیایند همه در تلاش تا با بیشترین سرعت به خانه‌ها برسند و بر سر سفره افطار بنشینند و البته که این سفره افطاری یکی از بهترین فصل‌های این ماه است.

بعدها که سال‌هایی را ماه رمضان در سایر کشورهای مسلمان بودم، از دیدن رنگ و لعاب این ماه در این کشورها متعحب شدم. هر چند که در بسیاری از این کشورها عید فطر بزرگ‌ترین عید آنان است و از این رو است که جشنی همه‌گیر در پی آن روان است اما تفاوت به نظرم در مفهوم «ضیافت‌الله» یا میهمانی خداوند بود.

از اون روزها تا این روزها یادمه به ماه رمضان که نزدیک می‌شدیم این سفره الهی بد جوری برای بعضی‌ها گسترده می‌شد. نرخ مواد خوراکی که در این ماه بیشتر مورد استفاده داره بالا می‌رفت و زولبیا بامیه می‌شد شاه شیرینی فروشی‌ها. برای بردن یک نان و پنیر ساده بر سر سفره افطار باید هزینه‌ای اضافه‌تر پرداخت می‌شد و باقی خوراکی‌ها هم که جای خود را داشت.

در ماهی که به نام خداوند سفرهایی گسترده می‌شود هم‌چنان هر ساله تعداد بیشتری با امید به روزی دارند که شاید او که این ماه را به نامش رقم زده‌اند و در عزای او برایش نذرها می‌دهند تباری داشته باشد که هم‌چنان گونی بر دوش نیمه شب‌ها بر در خانه‌هایشان بزند و  شاید عدالتی را بگستراند که دیگر سفره‌ای خالی نماند…

و البته این سال‌ها که به گستردگی این خوان الهی برای عده‌ای افزوده‌تر شده و دیگر کم‌تر نشانی از برکت و رحمت در این ماه است بیشتر از دیدن تفاوت این ماه در ایران و کشورهای دیگر متحیرم.

در کشوری که زندگی می‌کنم یک ماهی پیش از این ماه مبارک، حراج‌ها آغاز می‌شود و تمامی مواد خوراکی و آن چه مورد نیاز این ماه است به ارزان‌ترین بها در اختیار مردم قرار می‌گیرد. همه جا آذین بسته می‌شود و دنیایی از رنگ و نور و شادی و زیبایی به مردمان هدیه می‌شود. بر هر مسجدی که بگذری افطاری مهیا است هر چند ساده و در هر محل بازاری برای تهیه خوراکی آماده در هنگام افطار.

این جا افراد خانواده از کوچک‌ترین تا بزرگ‌ترین شادمانه در آئین‌های این ماه حضور پیدا می‌کنند و از اصرار به تظاهر به روزه‌خواری خبری نیست و قانونی نامحسوس به دور از هر محدودیت آشکار و خشن آنان و حتا غیر مسلمانان را به اطاعتی خود خواسته فرا می‌خواند.

صدای بانوان قاری قرآن را می‌شنوی که به زیبایی تلاوت می‌کنند و یا آوازهای مذهبی ویژه این ماه را اجرا می‌کنند و تنها چیزی که مهم نیست این است که خواننده بانویی است که می‌خواند.

در کشورم هر چند که این سال‌ها به لطف تهاجم فرهنگی تلویزیون سریال‌های جذاب پخش میکند تا دیگر مردم نگویند عجب میهمانی بی‌هیجانی خداوند برگزار کرده اما هم چنان از رحمت و برکت خبری نیست و اگر رحمتی هست تنها برای خالی نبودن عریضه و این که به هر حال در مملکت اسلامی باید نشانه‌ای یافت.

و این چنین است که تو می‌مانی که چرا منوی سفره میهمانی خداوند این‌چنین در هر جایی متفاوت است؟ در کشوری با خون به ناحق ریخته شده مردمانی که تنها حق خود را خواهانند و در کشوری با دروغی به بزرگی بخشی از تاریخ آمیخته شده و در گوشه‌ای دیگر رنگی از مهربانی و رحمت همیشگی خداوند دارد …

[youtube]http://www.youtube.com/watch?v=bcCl33PD3x4[/youtube]

«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»

|

TAGS: , , , , , , 

۴ Comments


  1. saman
    1

    سلام دوست عزیز،
    من نمی دونم شما چند وقت مالزی هستی، ولی راجه به مالزی اشتباه می کنید که می فرمائید هر کسی دوست داشته باسه روزه می گیره، اگه اخبار مالزی را دنبال کنید، می بینید اگر پلیس اسلامی شما را بگیره، با شما برخورد خواهد کرد. ضمنا در بعضی ایالات ، پلیس در شهر در حال گشت زنی نیز می باشد. حتی اکر در فست فودها، متوجه بشن مسلمان هستی، به شما اجازه نمی دهند اونجابشینید و غذا بخورید. با تشکر


    1. Farvahar
      2

      دوست عزیز،

      احتمالن محل زندگی من و شما در مالزی متفاوته

      چون من با این چیزی که شما می‌فرمایید تا حالا برخورد نداشتم

      شاید در منطقه شما به این ترتیب باشه چون تا حالا نشده حتا در مورد مذهب هم از من سوال بشه


  2. raha
    3

    اما دوست عزیز من هم چند سالی است که مالزی زندگی می کنم درسته سخت گیری های متداول کشورهای اسلامی وجود دارد اما محدودیت ها آزار دهنده نیست. انچه اهمیت دارد این احترام گذاشتن است که حتا چینی ها اگر در ماه رمضان مهمانت باشند به تو احترام می گذارند و چیزی نمی خورند.


  3. مهسا
    4

    ممنون سیمین جان. در دوری از وطن به اندازه ی مدت برنامه ات رفتم به وطن و روزهای بی بازگشت