سایه کوثری/ رادیو کوچه
بیستوپنجم بهمن ماه سالگرد برگزاری همایش داستان کوتاه در ایران است. چند سالیست که این همایش به سنتی هرساله در همین تاریخ تبدیل شده و مناسبتش همزمانی با روز جهانی داستان کوتاه است.
اما داستان کوتاه چیست و چه جایگاهی در ادبیات دارد؟
در مورد تاریخ داستاننویسی، از قرن نوزدهم در بین کشورهای اروپایی و آمریکایی آغاز شده است. اما واقعیت اینست که ایران خیلی پیش از آن داستان کوتاه خود را در آثار مکتوب خود داشته است. به عنوان مثال بسیاری از حکایتهای آثار سهروردی ویژگیهای داستان کوتاه را دارد.
فایل صوتی را از اینجا بشنوید
«فورستر» میگوید که داستاننویسی در اروپا و آمریکا نیز عمری بیش از قرن نوزدهم دارد. به گفته وی داستانگویی به زمانی بر میگردد که انسانهای اولیه شبها به هنگام خوردن گوشت شکار، وقایع روزانه را برای هم تعریف میکردند.
تاریخ داستاننویسی اما فقط به کمتر از چهار قرن پیش میرسد. رماننویسی به شیوه کلاسیک و امروزی آن اوایل قرن هفدهم و با رمان معروف «دن کیشوت» اثر «سروانتس» زاییده شد. داستان کوتاه گذشتهی کوتاهتری نسبت به رماننویسی دارد. نخستین داستانهای کوتاه اوایل قرن نوزدهم خلق شدند. با این حال رد پای داستان کوتاه را دیرتر هم میتوان یافت: قرن چهاردهم میلادی و در «دکامرون» اثر «بوکاچیو» و نیز «قصههای کانتر بری» نوشته «چاسر.»
تاریخ داستاننویسی اما فقط به کمتر از چهار قرن پیش میرسد. رماننویسی به شیوه کلاسیک و امروزی آن اوایل قرن هفدهم و با رمان معروف «دن کیشوت» اثر «سروانتس» زاییده شد. داستان کوتاه گذشتهی کوتاهتری نسبت به رماننویسی دارد. نخستین داستانهای کوتاه اوایل قرن نوزدهم خلق شدند. با این حال رد پای داستان کوتاه را دیرتر هم میتوان یافت: قرن چهاردهم میلادی و در «دکامرون» اثر «بوکاچیو» و نیز «قصههای کانتر بری» نوشته «چاسر.»
در قرن بیستم پیشرفت صنعت و زندگی ماشینی وقت و فراغت زیادی برای خوانندگان باقی نگذاشت تا به رمانخوانی اشتیاق نشان دهند. بر این اساس نهضت کوتاهنویسی کوشید تا با پرداخت داستانهای کوتاه مانع از آن شود که خوانندگان از داستانخوانی فاصله بگیرند؛ بدینگونه داستانهای زیادی با این فرم نوشته شد.
اما در ایران داستان کوتاهنویسی به سبک و شیوهای که در غرب مرسوم شد عمری کمتر از صد سال دارد و با وجود تلاش داستان کوتاه نویسان در پرورش این گونه ادبی همچنان رمان در میان خوانندگان ایرانی جذابیت بیشتری دارد.
به گفته یک داستاننویس در جامعه ایرانی که داستان کوتاه هنوز جایگاه واقعی خود را پیدا نکرده است، نقش شعر در انتقال مفاهیم پررنگتر جلوه میکند.
حمید عابدینی میگوید: «هر نوع ادبیات با توجه به نیاز روزمره زندگی و شرایط جامعه به وجود میآید یا بهتر بگویم ساخته میشود. داستان کوتاه، مینیمال و فلش نیز پدیدآمده از بطن جامعه امروزی است که نیاز داریم بیشترین محتوا را در اندک زمان انتقال دهیم و بیشک هر نیازی که در جامعه امکانسنجی شود و زمینههای رشد و تعالی آن مشخص گردد، گرایش مردم نیز به آن در حد مطلوب خواهد بود، چرا که مردم اینگونه ادبیات را همسو با نیازها و خواستههای خود میبینند.»
عابدینی در مورد تاریخچه داستان کوتاه در ایران نیز معتقد است: «بسیاری استاد جمالزاده را به عنوان پدر داستان کوتاه فارسی میدانند، ولی من اینطور فکر نمیکنم و نقش غیرقابل انکار صادق هدایت را خیلی بیشتر میدانم که با «بوف کور» که هنوز هم جزو 20 اثر برتر سوررئال دنیا محسوب میشود، ادبیات و داستان کوتاه ایران را به دنیا معرفی کرد و پیروان وی هم بسیار در اعتلای اینگونه ادبیات در ایران موثر واقع شدند و اگر بخواهیم عددی صحبت کنیم، این قدمت بدون در نظر گرفتن حکایات سعدی علیهالرحمه در ایران به 100 سال هم نمیرسد.»
اما چرا داستان کوتاه در ایران هنوز اقبال مورد نظر را نیافته است؟
اگر فقط مربوط به شعردوستی ایرانیان باشد پس چرا رمان طرفداران بسیاری در میان خوانندگان ایرانی دارد؟
«حسن رحیمپور»، نویسنده معتقد است که افزایش رسانهها، مخاطب داستان را به طور کلی کاهش داده است. به گفته وی امروزه با وجود اینترنت، مردم تمامی اطلاعات را از این راه دریافت میکنند. جوانان گرایش زیادی به اینترنت دارند و کمتر به سراغ مطالعه میروند.
اما رحیمپور اعتقادی به بیشتر بودن مخاطب رمان نسبت به داستان کوتاه ندارد و این دو قضیه را اصلن به هم مربوط نمیداند: «عدهای میگویند مردم گرایش بیشتری به رمان دارند، از این رو داستان کوتاه مخاطب کمتری دارد. اما به نظر من رمان جایگاه خودش را دارد و داستان کوتاه هم در جای خودش ایستاده. اگر داستان کوتاه خوبی در اختیار مخاطب قرار بگیرد بدون شک از آن استقبال میشود.»
وی یکی از دلایل عدم رشد داستان کوتاه را فقر آموزش در کشور خوانده و میافزاید: «در هر دوره یک یا دو نفر بودند که در زمینه تالیف داستان حرفهای عمل میکردند و توان آموزش داشتند، اما به علت عدم برنامهریزی وقتی این افراد از کارکنار رفتند کسی نبود جای آنها را بگیرد، به همین دلیل نویسندگان یک نسل بدون الگو و معلم به حال خود رها شدند.»
رحیمپور یکی دیگر از دلایل عدم رشد داستان کوتاه را نبود منتقدان حرفهای دانسته و میگوید: «منتقدان ما با افراط و تفریط آثار را نقد میکنند. همه چیز را یا سیاه میبینند یا سفید.»
به عقیده «سمیرا اصلانپور» هم فقدان نشریات تخصصی داستان کوتاه مردم را از این قالب ادبی دور کرده است. این داستاننویس میگوید: «در گذشته مطبوعات حلقه اصلی ارتباط مردم و داستان کوتاه بودند که متاسفانه امروز این از بین رفته است.»
به اعتقاد بسیاری مراکز فرهنگی زیادی در کشور وجود دارد که بودجه کافی برای پرداختن به داستان کوتاه دارند اما متاسفانه اقدام موثری در این زمینه انجام نمیشود.
شاید وضعیت داستان کوتاه در گذشته به دلیل وجود همان چیزی که اصلانپور میگوید یعنی وجود مطبوعات ادبی فراوان، حلقه ارتباطی میان مخاطب و داستان برقرار بود و به همین دلیل داستان کوتاه هم وضع بهتری داشت.
فقدان نشریات تخصصی مربوط به داستان و عدم اقبال مخاطبان به داستان کوتاه دلایلیست که سبب عدم رشد و بالندگی اینگونه ادبی در ایران بوده است. از سویی شاید عدم تشویق نویسندگان نیز از جمله عواملی باشد که سبب مهجور ماندن داستان کوتاه در ایران شده است.
«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»