اجتماع باید همبسته و متحد باشد نه اینطور تکه تکه
کافیاست به طبیعت نگاه کنیم و بفهمیم که زندگی چیز سادهایست و باید برگردیم به نقطه شروع، نقطهای که شما از همانجا راه غلط را انتخاب کردید. باید برگردیم به اصول بنیادی زندگی بدون کثیف کردن آب
آخر این چه دنیایی است که یک دیوانه باید به شما بگوید! شرم بر شما
حالا موزیک بنوازید…..
گوشهای از سکانس آخر فیلم «نوستالژیا»
سیمین/ رادیو کوچه
امروز بیست و چهارمین سالروز مرگ خاموشی آندرهی تارکوفسکی (Andrei Tarkovsky) کارگردان معاصر روس است.
«آندره تارکوفسکی» کارگردانروسی، در منطقهی ایوانوونای شوروی به دنیا آمد. پدرش شاعر برجسته «ارسنی تارکوفسکی» و مادرش «ماریا ایوانووا ویشنیاکووا» بود.
فیلمهای تارکوفسکی مضامین فلسفی و شاعرانه دارند. از این رو تارکوفسکی را شاعر سینما لقب دادهاند. از مشخصههای اصلی فیلمهای او ریتم کند و سکانسهای طولانی هستند.
فایل صوتی را از اینجا بشنوید
تارکوفسکی در هنگام تحصیل دو فیلم کوتاه ساخت، امروز مرخصی در کار نیست ( 1959 ) و فیلم پایاننامهاش غلتک ویولن (1960) که این آخری در جشنواره فیلم نیویورک برنده جایزهای شد.
تارکوفسکی در سال 1960 فارغالتحصیل شد و به استخدام مس فیلم درآمد. دید تلخ شاعرانه و ذهنیت بینظیرش در نخستین فیلم بلندش، «کودکی ایوان» ( 1962 ) متجلی ست. ایوان، با بازی کولیا بورلیائف، پسربچه یتیمی است که در جنگ جهانی دوم درعملیات چریکی شرکت میکند.
نام این فیلم بسیار جالب انتخابشده بود ابتدا بیننده تصور میکند خاطراتی از کودکی یک شخص پا به سن گذاشتهاست درحالیکه ایوان فقط در کودکیش زندگی کرد، کودکی ایوان در جشنوارههای بینالمللی پانزده جایزه برد، از جمله شیرطلای جشنواره ونیز و جایزه بزرگ جشنواره سن فرانسیسکو.
فیلم بعدی او «اندری روبلف»، درباره راهبی در قرون وسطی بود که به بزرگترین شمایل نگار تمام دورانها بدل شد. تارکوفسکی فیلم را به صورت سیاه و سفید فیلمبرداری کرد، به جز فصلی که در آن شمایلهای روبلف با تمام غنای بصری شان به نمایش در میآید. فیلم که در سال 1966 تکمیل شد و در جشنواره سال 1969 کن به نمایش درآمد، تا سال 1971 در روسیه اکران نشد، و تا آنموقع شهرت زیرزمینی فراوانی به دست آورده بود. گفته می شود موضوع مذهبی- فلسفی فیلم اداره ی سانسور روسیه را نگران کرده بود و سبب شده بود که فیلم این همه مدت توقیف باشد.
تارکوفسکی در رابطه با این فیلم گفتهبود: «از آن نوع فیلمهای تاریخی که ربطی به زمان حال ندارند سردرنمیآورم. برای من مهمترین چیز استفاده از مصالح تاریخی برای بیان ایدهها و خلق شخصیتهای معاصر است.» و در واقع، گرچه آندری روبلف به زیبایی تمام در لوکیشنهایی فیلم برداری شد که واقعن روبلف در آنها بسر برده،اما اهمیت فیلم از مکانهای تاریخیاش بسیارفراتر میرود.
فیلم در واقع یک تمثیل سیاسی جهانی است که در آن واکنش های انسان به جنگ، هرج و مرج و سرکوب به شکل دراماتیکی عرضه شده است. این فیلم هم چنین تاملی است بر مسوولیت هنرمند، و آشکارا به موقعیت خود تارکوفسکی در اتحاد شوروی نیز ربط پیدا میکند.
بسیاری از منتقدان معتقد بودند که باید آندری روبلف را یکی از شاهکارهای مسلم روسیه آن دهه به حساب آورد.
فیلمنامه تارکوفسکی برای «سولاریس» ( 1971 ) براساس رمان علمی خیالی نوشته شدهبود، رمانی که به جای تکنولوژی بر روانشناسی متمرکز است. دانشمندان یک ایستگاه فضایی که در مدار یک سیاره دوردست قرار داد، دچار مشکلی عذابآور میشوند، چرا که اقیانوس عجیب آن سیاره با جسمیت بخشیدن به بخشهایی ازگذشته کسانی که به فضای سیاره نزدیک شده اند، آن ها را مجازات می کند و کاری می کند که دردناک ترین اشتباه ها و گناهان زندگی شان را از نو تجربه کنند. این فیلم بسیار زیبا و اسرارامیز برنده ی جایزهی ویژهی هیات داوران جشنواره کن شد.
تارکوفسکی درباره این فیلم گفتهاست :« نکته ماجرا ارزش هر کدام از رفتارها و اهمیت هر کدام از اعمال ماست، حتی پیش پا افتاده ترینشان. هیچ عملی را نمی شود عوض کرد… غیر قابل برگشت بودن تجربه انسانی چیزی است که به زندگی و اعمال ما معنا و تشخص می بخشد.»
میتوان ادعا کرد که مضمون «آینه»( 1975 ) نیز همین است. این فیلم جنجالی به عنوان یک اتوبیوگرافی، خود تارکوفسکی را در سنین مختلف تا زمان حال نشان می دهد و بیشتر بر نوجوانیاش در پرده لینکو یعنی دوران وحشت استالینی متمرکز است.
تارکوفسکی با ساخت «استاکر» ( 1979) باز به دنیای داستانهای علمی خیالی با شالودهای از جامعهشناسی و روانشناسی روی آورد.
«نوستالژیا» نیز نخستین فیلم تارکوفسکی بود که در سال (1983) به کلی خارج از اتحاد شوروی ساخته شد. فیلم که آن را در حوالی حمام های اب گرم وینونی در تپه های توسکانی فیلم برداری کردند، درباره تبعید مردی روس است که می رود ایتالیا تا درباره زندگی یک آهنگ ساز روسی در قرن هفدهم تحقیق کند. این فیلم نیز در جشنواره کن برنده ی جایزه ی ویژه شد.
در سال 1983 تارکوفسکی نمایش «بوریس گودونف» را در کانورت گاردن لندن به صحنه برد. بعد در ژوئیه سال 1984 به غرب پناهنده شد، اعلام کرد که تقاضایش برای تمدید اقامتش در خارج از کشور از طرف مسکو بیجواب مانده، و در صورت بازگشت به وطن به او اجازه ساخت فیلم نخواهند داد. به این ترتیب او در اروپای غربی ماند.
فیلم آخرش «ایثار»( 1986) درجزیره گوتلند فیلمبرداری شد. ایثار، قصه روشنفکر سال خوردهای است که به ظاهر موفق میشود با ایمانش دنیا را نجات دهد.
ما حوزهی امکانات مادی و تجربههای مادیمان را گسترش دادهایم، بیآنکه به تهدیدی فکر کنیم که محروم کردن انسان از ابعاد معنوی به وجود خواهدآورد. انسان در رنج است، اما نمیداند چرا
تارکوفسکی در مصاحبهای در سال 1986 درباره ایثار گفت:« این فیلم بحثی را مطرح میکند که به نظر من خیلی اهمیت دارد؛ فقدان فضای فرهنگی برای معنویت. ما حوزهی امکانات مادی و تجربههای مادیمان را گسترش دادهایم، بیآنکه به تهدیدی فکر کنیم که محروم کردن انسان از ابعاد معنوی به وجود خواهدآورد. انسان در رنج است، اما نمیداند چرا، دلم می خواست نشان دهم که انسان میتواند با تجدید پیمان با خود و سرچشمههای معنوی اش، رابطهاش با زندگی راعوض کند. و یک راه بازیابی کمال اخلاقی …. یافتن توان برای ایثار است.»
سرانجام چند ماه پس از نخستین نمایش ایثار در جشنواره فیلم نیویورک، تارکوفسکی در پاریس از سرطان ریه درگذشت.
بیشتر علاقمندان او سه فیلم آخرش یعنی فیلمهای استاکر، نوستالژیا و ایثار را از بهترین آثار او میدانند.
او علاوه بر ساخت فیلمهای: کودکی ایوان ( 1962 )، اندری روبلف ( 1966 )، سولاریس ( 1972 )، آینه ( 1974 )، استاکر ( 1979 )، نوستالژیا ( 1983 ) و ایثار ( 1986) ، کتابهایی را نیز تالیف کردهاست: پیکرسازی درزمان ( 1986 )، ویرایش دوم ( 1989 )، زمان در دل زمان: خاطرات ( 1991) .
منبع:
«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»