پیمان عابدی/ رادیو کوچه
از آنجاییکه دهه 1340 خورشیدی مقارن بود با دهه 1960 میلادی، یعنی دههی رادیکالیسم و مبارزات کارگری و دانشجویی در اروپای غربی و جنبش ضد جنگ ویتنام در آمریکا، آنچه به عنوان «فرهنگ مخالفخوان» در کشورهای پیشرفتهی صنعتی شکل گرفته بود به نوعی در فضای فرهنگی ایران نیز تاثیر اندکی باقی گذاشت. موجی از رادیکالیسم پدید آمد که از جمله نتایج مثبت آن نوجویی و خواست همراهی با دستآوردهای تازهی فکری غربیان بود، اما نتیجهی منفی هم به بار آورد که همان بیزاری هیجانی و نابخردانه از فرهنگ غرب و دستآوردهای مدرنیته بود. این بیزاری، با احساس حقارت در برابر تمدن غرب افزون شد و خود را در حجاب گفتمانی عدالت طلب پنهان کرد. با اینکه تنوع فرهنگی از مشخصههای بارز فرهنگ دههی 1340 بود و این شاید مهمترین دلیل آن پیشرفتها و نوآوریها بود، اما نهال نوپای فرهنگ مدرن زیر وزنهی سنگین گفتمان سطحی و نابخردانهی ضد غربی دوام نمیآورد.
فایل صوتی را از اینجا بشنوید
این گفتمان ضد غربی، آنگونه که اشاره شد، هم از خاستگاه بازگشت به سنتهای ملی و اجدادی نشات میگرفت، هم از مواضع گروههای سیاسی آوانگارد و تندرو. بارزترین نماد این ضدیت نیز در رساله «غربزدگی» «آل احمد» مشهود است که یکی از آثار مهم این دوره بود. این گرایش در آثار ادبی و گزارشهای انتقادی و نقد این دوره نیز دیده میشود. نوشتههای «علی شریعتی» و شعر و ادبیات چریکی اواخر دهه 1340 و اوایل دهه1350 آکنده از این مضمون است. «رضا براهنی» که یکی از فعالان نقد جدید در ایران بود در مورد رساله غربزدگی نوشت: «غربزدگی آل احمد رسالهای شرقی است که وضع شرق را در برابر غرب- غرب استعمارگر- روشن میکند و شاید نخستین رساله ایرانی است که در سطح جهانی دارای ارزش اجتماعی است». گرایشی که با اوجگیری جنبش چریکی و حرکات دانشجویی در اواخر دهه 1340 اوج و قوت بیشتری گرفت، در اساس هرگونه ادبیاتی غیر از ادبیات سیاسی و مقاومت را پدیدهای زاید و واپسگرا قلمداد میکرد. به این ترتیب تقابل دوگانه دیگری که ادبیات سیاسی- ادبیات غیر سیاسی بود، وارد عرصه ادبیات و نقد شد. آزاد شدن خواندن شعر نو از رادیو در سال 1342، تشکیل کانون نویسندگان ایران در سال 1347 و اوجگیری جنبش چریکی در سال 1349، اصلاحات ارضی و قیام 15 خرداد 1342خورشیدی از جمله وقایعی است که بر سیر کلی حرکت فرهنگی ایران تاثیرگذار بودند.
در آن دوران ترانههای چریکی بسیاری نیز در ایران به شکل مخفیانه ضبط میشدند. ویژگی این نوع ترانهها در اشعار حماسی و صداهای اغلب به شکل همخوانی بود که به صورتی مخفیانه ضبط و منتشر میشد. شاید این سخن «خسرو گلسرخی» که «چریکهای نوار غزه با خواندن شعری از محمود درویش بهتر میجنگند»، به طورکامل گویای ماهیت این ترانهها باشد. ذکر این نکته لازم است که پس از واقعه «سیاهکل» و تیرباران چریکهای فدایی خلق در زمستان 1349خورشیدی بود که این ترانهها ماهیتی بسیار انقلابی گرفتند.
در آن دوره «عارف»، «آغاسی» و «عهدیه»، خوانندگان محبوبی بودند که صدایشان زینتبخش فیلمهای آن دوره نیز بود. اما تحول چشمگیر و یا به عبارتی موج نو سینمای ایران نیز مربوط به همین دوران است، آثاری مانند «قیصر» و «گاو» یادآور سینمای این دهه است و نیز آثار «سهراب شهید ثالث» و دیگران. در مجموع میتوان گفت تمام سینماگران بزرگ ایران پروردهی دهه 1340 بودهاند. از نیمه دوم این دهه، موسیقی فیلم نیز در سینمای ایران با تحول چشمگیری روبهرو شد. این تحول مرهون دو آهنگساز بود: «فرهاد فخرالدینی» و «اسفندیار منفردزاده». فرهاد فخرالدینی در سال 1347 برای فیلم «شوهر آهوخانم» که فیلمی متفاوت در عرصه تولیدات فیلم فارسی بود، موسیقی متفاوت و در عین حال تاثیرگذاری ساخت. فخرالدینی علاوه بر برخورداری از دانشی به نسبت گسترده در زمینه موسیقی جهانی، بر موسیقی محلی و سنتی ایران نیز احاطه کامل داشت. حاصل تلاقی این دو، موسیقی ساده و در عین حال مناسب برای فضای ساده و صمیمانه فیلم بود. اما به طور قطع، بیشترین و ماندگارترین تاثیر موسیقی فیلم بر تاریخ سینمای ایران، موسیقی اسفندیار منفردزاده برای فیلم «قیصر» (1347) بود. منفردزاده جوان با خلق ملودیهایی شنیدنی که هم بار عاطفی قوی داشت و هم بار حماسی تاثیرگذار، در خلق دنیای قهرمان فیلم کیمیایی تاثیری تعیین کننده گذاشت. موفقیت و فروش فوقالعاده این فیلم باعث گسترش موسیقی فیلم، به عنوان جزو و عنصری تعیینکننده در فیلمهای ایرانی شد. برای نخستین بار تماشاگر ایرانی، ملودیهای تازه موسیقی یک فیلم را زمزمه کرد و تهیه کنندگان فیلم فارسی دریافتند که موسیقی فیلم حتا در موفقیت تجاری یک فیلم نیز نقش تعیین کنندهای دارد.
«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»