امیر و کاملیا/ رادیوکوچه
«کوروشدوم»، معروف به «کوروش بزر » یا «کورش کبیر»( 528 ) پیش از میلاد شاه ایران، بهخاطر بخشندگی، بزرگ منشی، بنیان گذاشتن حقوق بشر، پایهگذاری نخستین امپراطوری چند قومیتی و بزرگ جهان، آزاد کردن بردهها و اسرا، احترام به عقاید و مذاهب مختلف، گسترش تمدن و… شناخته شدهاست. کوروش نخستین شاه ایران و بنیانگذار دورهی شاهنشاهی ایرانیان است.
واژه کوروش یعنی “خورشیدوار« کور» یعنی «خورشید» و «وش» یعنی «مانند» یا بقولی اسم از ریشه مادی، کردی و لری آن «کورا اوشا» میگفتند. کورا یا کور به معنی پسر است و اوشا یا اشا به معنی راستی، نظم و دقت است به معنی پسر راستین، منظم و بادقت است. بعضی از پژوهشگران قسمت اول را به معنی پسر پذیرفتند ولی قسمت دوم را اشو، اشم را به معنی بهشتی میدانند که به معنی پسر بهشتی میدانند.
فایل صوتی را از اینجا بشنوید
درباره شخصیت «ذوالقرنین» که در کتابهای آسمانی یهودیان، مسیحیان و مسلمانان از آن سخن به میان آمده، بسیاری از بزرگان جهان ذوالقرنین قرآن فرزند نیک سرشت خداوند را کوروش هخامنشی میدانند. کوروش سرسلسله «هخامنشی»، «داریوش بزرگ»، «خشایارشا»، «اسکندر مقدونی» گزینههایی هستند که جهت پیدا شدن ذوالقرنین واقعی درباره آنها تحقیقاتی صورت گرفته، اما با توجه به اسناد و مدارک تاریخی و تطبیق آن با آیات «قرآن»، «تورات»، و «انجیل» تنها کوروش بزرگ است که موجهترین دلایل را برای احراز این لقب دارا است.
دوره جوانی
تبار کوروش از جانب پدرش به قوم آریایی پارس میرسد که برای چند نسل بر انشان ,در جنوب غربی ایران,حکومت کرده بودند. کوروش درباره خاندانش بر سفالینۀ استوانه شکلی محل حکومت آنها را نقش کرده است «کمبوجیه اول» با شاهدخت «ماندانا» دختر «آژدهاک» پادشاه قبیله ماد و دختر شاه «آرینیس لیدیه» ازدواج کرد و کوروش بزرگ نتیجه این ازدواج بود.
شاه خواب دید که از شکم دخترش تاکی رویید که شاخ و برگهای آن تمام آسیا را پوشانید، پادشاه ماد، از مغها تعبیر خوابش را خواست و آنها اظهار داشتند، تعبیر خوابش آن است که از دخترش ماندانا فرزندی بوجود خواهد آمد که بر آسیا چیره خواهد شد. پس زادهی دخترش را به هارپاگ، که در ضمن وزیر و سپهسالار او نیز بود، سپرد و دستور داد که کوروش را نابود کند.
«هارپاگ» کوروش را به یکی از چوپانهای شاه به نام «میترادات» (مهرداد) داد و از از خواست که وی را به دستور شاه به کوهی در میان جنگل رها کند تا طعمهی ددان گردد. وقتی همسر چوپان از موضوع با خبر شد, با ناله و زاری به شوهرش اصرار ورزید که از کشتن کودک خودداری کند و بجای او فرزند خود را که تازه زاییده و مرده بدنیا آمده بود، در جنگل رها سازد. چوپان جسد مرده فرزندش را به ماموران هارپاگ سپرد و خود سرپرستی کوروش را به گردن گرفت.
روزی کوروش که به پسر چوپان معروف بود، با گروهی از فرزندان امیرزادگان بازی میکرد. آنها قرار گذاشتند یک نفر را از میان خود به نام شاه تعیین کنند و کوروش را برای این کار برگزیدند. کوروش هم بازیهای خود را به دستههای مختلف بخش کرد و برای هر یک وظیفهای تعیین نمود و دستور داد پسر «آرتم بارس» را که از شاهزادگان و سالاران درجه اول پادشاه بود و از وی فرمانبرداری نکرده بود تنبیه کنند، پس از پایان ماجرای، فرزند« آرتم بارس » به پدر شکایت برد که پسر یک چوپان دستور داده است وی را تنبیه کنند.
پدرش او را نزد آژدهاک برد و دادخواهی کرد که فرزند یک چوپان پسر او را تنبیه و بدنش را مضروب کرده است. شاه چوپان و کوروش را احضار کرد و از کوروش سوال کرد: «تو چگونه جرات کردی با فرزند کسی که بعد از من دارای بزرگترین مقام کشوری است، چنین کنی؟» کوروش پاسخ داد: «در اینباره حق با من است، زیرا همه آنها مرا به پادشاهی برگزیده بودند و چون او از من فرمانبرداری نکرد، من دستور تنبیه او را دادم، حال اگر شایسته مجازات می باشم، اختیار با توست.»
آژدهاک از دلاوری کوروش و شباهت وی با خودش به اندیشه افتاد. در ضمن بیاد آورد، مدت زمانی که از رویداد رها کردن طفل دخترش به کوه میگذرد با سن این کودک برابری میکند. بنابراین آرتم بارس را قانع کرد که در این باره دستور لازم را صادر خواهد کرد و او را مرخص کرد. سپس از چوپان درباره هویت طفل مذکور پرسشهایی به عمل آورد. چوپان پاسخ داد: «این طفل فرزند من است و مادرش نیز زنده است.»
اما شاه نتوانست گفته چوپان را قبول کند و دستور داد زیر شکنجه واقعیت امر را از وی جویا شوند. چوپان در زیر شکنجه وادار به اعتراف شد و حقیقت امر را برای آژدهاک آشکار کرد و با زاری از او بخشش خواست. سپس آژدهاک دستور به احضار هارپاگ داد و چون او چوپان را در حضور پادشاه دید، موضوع را حدس زد و در برابر پرسش آژدهاک که از او پرسید: «با طفل دخترم چه کردی و چگونه او را کشتی؟» پاسخ داد: «پس از آن که طفل را به خانه بردم، تصمیم گرفتم کاریکنم که هم دستور تو را اجرا کرده باشم و هم مرتکب قتل فرزند دخترت نشده باشم.»
کوروش در دربار کمبوجیه اول خو و اخلاق والای انسانی ایرانیها و فنون جنگی و نظام پیشرفته آنها را آموخت و با آموزشهای سختی که سربازان پارس فرامیگرفتند پرورش یافت.
دوره قدرت
هارپاگ بزرگان ماد را که از نخوت و شدت عمل شاهنشاه ناراضی بودند بر ضد آژدهاک شورانید و موفق شد، کوروش را وادار کند بر ضد پادشاه ماد لشکرکشی کند و او را شکست بدهد.
با شکست امپراتوری ایرانی ماد بوسیله پارسها که کشور دست نشانده و تابع آن بود، پادشاهی ۳۵ ساله آژدهاک پادشاه ماد به انتها رسید، اما کوروش به آژدهاک آسیبی وارد نیاورد و او از را نزد خود نگه داشت. کوروش به این شیوه پادشاهی ماد و پارس را به دست گرفت و خود را پادشاه ایران اعلام نمود و اتحاد این دو تیره آریایی ایران را بنا کرد.
کوروش پس از آنکه ماد و پارس را متحد کرد و خود را شاه ماد و پارس نامید، کوروش مرز کشور خود را به دریای روم و همسایگی یونانیان رسانید. کوروش، شاه شکست خورده لیدی را نکشت و تحقیر ننمود، بلکه تا پایان عمر تحت حمایت کوروش زندگی کرد و مردم سارد علی رغم آن که حدود سه ماه لشکریان کوروش را در شرایط جنگی و در حالت محاصره شهر خود معطل کرده بودند، مشمول عفو شدند.
پس از لیدی کوروش نواحی شرقی را یکی پس از دیگری زیر فرمان خود در آورد و به ترتیب گرگان پارت، هرات)رخج، مرو، بلخ(سیستان و نواحی بین آمودریا و سیردریا و شمال غربی هند را مطیع خود کرد. هدف اصلی کوروش از لشکرکشی به شرق تامین امنیت و تحکیم موقعیت بود وگرنه در سمت شرق ایران آن روزگار حکومتی که بتواند با کوروش به معارض بپردازد وجود نداشت. کوروش با زیر فرمان آوردن نواحی شرق ایران، وسعت سرزمینهای تحت تابعیت خود را دو برابر کرد.
بابل بدون مدافعه در 22 مهرماه( سال 539 ق.م) سقوط کرد و فقط محله شاهی چند روز مقاومت ورزیدند، پادشاه محبوس گردیدو کوروش طبق عادت در کمال آزادمنشی با وی رفتار کرد و در سال بعد ( 538ق.م) هنگامی که او در گذشت عزای ملی اعلام شد و خود کوروش در آن شرکت کرد. با فتح بابل مستعمرات آن یعنی سوریه، فلسطین و فنیقیه نیز سر تسلیم پیش نهادند و به حوزه حکومتی اضافه شدند رفتار کوروش پس از فتح بابل جایگاه خاصی بین باستانشناسان و حتی حقوقدانان دارد.
او یهودیان را آزاد کرد و ضمن پس دادن کلیه اموالی که« بخت النصر نبوکد» نصر پادشاه مقتدر بابِل در فتح اورشلیم از هیکل سلیمان به غنیمت گرفته بود، کمکهای بسیاری از نظر مالی و امکانات به آنان نمود تا بتوانند به اورشلیم بازگردند و دستور بازسازی هیکل سلیمان را صادر کرد و به همین خاطر در بین یهودیان به عنوان منجی معروف گشت که در تاریخ یهود و در تورات ثبت است.
اسکندر پس از رسیدن به ایران و پارسه همگی را به آتش کشید و ویران نمود ولی پس از رفتن به آرامگاه کوروش بزرگ هرگونه صدمه زدن به آرامگاه کوروش را ممنوع نمود و به وصیت وی که در آنجا حک شده بود عمل کرد و آن را سالم گذاشت و رفت تا برای آیندگان باقی بماند. خود اسکندر که دشمن ایرانیان بود نیز کوروش را الگوی و رهبری بزرگ میپنداشت .
به باور بسیاری از حقوق دانان کهن آمریکایی و انگلیسی و در کتاب کوروپدیا – کوروش بزرگ سرلوحه بنیان گذاران آزادی و دموکراسی غربی در جهان بوده است. در جهان امروز یونسکو کورش بزرگ – اسکندر مقدونی و سزار را سه ابر مرد جهان معرفی کردهاند. نام او در قرآن به نام ذوالقرنین و در تورات به نام کوروش فرستاده خداوند آمده است.
امروزه تندیس این بزرگ مرد ایران زمین در سازمان ملل متحد، آمریکا، استرالیا برپا است و به زودی در تاجیکستان، هند، آلمان و اسراییل نیز نصب میشود .شادیروان پاک این ابر نیکمنش جهان را از یزدان پاک خواستاریم . . .
منبع:
Cyropaedia of Xenophon; The Life of Cyrus The Great – By: Xenophon (c. 430 – 355 BCE)
«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»
۲ Comments