گزارش / رادیو کوچه
کسانی که با بنیصدر گفتوگو کردهاند نیک میدانند که بنیصدر در پاسخ به سوالات همیشه نگاه مصاحبهگر را متوجه ریشه و تبارشناسی موضوع مورد سوال میکند، به سطح قانع نیست و به عمق میرود و پرسشگر را با خود در سفر پاسخ همراه میکند و اینگونه دوگانگی مصاحبهگر و مصاحبهشونده را از میان بر میدارد. در عین حال سوال کننده اصلن نیاز نمیبیند که برای گرفتن پاسخ صریح و شفاف باید با او پنجه در انداخت تا از لفافه پاسخهای مبهم و دیپلماتیک سعی کند پاسخی به دست بیاورد، چرا که بنا بر روش معمولش همیشه در شفافیت و صراحت، برای بسیاری، غیرقابلباوری سخن میگوید. این مصاحبه نیز از آنگونه مصاحبهها میباشد که میتوانست بسیار گستردهتر شود ولی فکر کردم که شاید بهتر باشد که مصاحبه دیگر را از طریق واکنشهایی که این مصاحبه در پی خواهد آورد دنبال کنم و اینگونه به محصولی تبدیل شود که حاصل کار جمعی میباشد.
محمود دلخواسته
آقای بنیصدر وضعیت در کوبانی وضعیت رو به فاجعهای میباشد. پیشمرگههای کرد در داخل شهر با شجاعت میجنگند ولی به نظر میرسد جنگ در حال مغلوبه شدن است. به نظر شما راه حل شکست داعش چیست؟
بنی صدر: مسئله کوبانی و جنگها در منطقه کرد نشین سوریه مسئله داخلی نیست تا بگوییم که راه حل آن در داخل است بلکه مسئلهای بینالمللی میباشد که در آن آمریکا و ترکیه و عربستان و کشورهای خلیج فارس و قدری اروپا در ایجاد آن نقش داشتهاند. بنابراین راه حل نیز باید در این رابطه یافت شود. دو راه حل در درجه اول بنظر میآید:
۱. برای کردهای سوریه امکانات نظامی و دیگر امکانات فراهم شود تا از خاک خود بر علیه داعش دفاع کنند. از منظر عملی، این وظیفه بیشتر بر گردن ترکیه میافتد چرا که این فاجعه در ورای مرزهای آنها در حال رخ دادن است و هم امکانات نظامی را در اختیار دارند. ولی ترکیه این کار را نخواهد کرد، علت هم روشن است. از دیدگاه دولت ترکیه به این مسئله نگاه کنیم میبینیم که دولت اوردغان چند سالی میباشد که در رویای بازسازی امپراطوری عثمانی میباشد و از این منظر نه تنها برایش هیچ فایدهای ندارد که به کمک کردهای سوریه بشتابد بلکه کردها را مانعی برای این امپراطور سازی میبیند. با این وجود اگر هم بخواهد به فشارهای بینالمللی سر فرود آورد و واقعن بخواهد که به کردهای سوریه اسلحه برساند، این کار را به این دلیل انجام نخواهد داد چراکه هیچ اطمینانی به کردهای سوریه و کردهای خود ندارد و با خود میگوید به داعش کمک شد و حال شده رقیب ترکیه در اجرای برنامههایش. و از کجا معلوم که این اسلحهای که به کردها خواهد داد فردا به طرف او شلیک نشود و این که هیچ تضمینی وجود ندارد که کردهایی که در حال حاضر بر ضد داعش در حال جنگ هستند فردا بر ضد یکدیگر اسلحه نکشند و آتش جنگ به ترکیه کشیده نشود.
دولت اسد هم به خود میگوید که برای او بهتر است که بگذارد داعش ترتیب کردها را بدهد و بعد به جنگ داعش خواهد رفت و خود را به عنوان قهرمان مبارزه با داعش و تروریسم عرضه خواهد کرد و این گونه ماندن رژیم خود را تضمین خواهد کرد.
۲. راه حل واقعیتر این است که یک کنفرانس بینالمللی از طرف تمامی کشورهای درگیر تشکیل شود. کشورهایی که سبب ایجاد داعش و دیگر سازمانهای بنیاگرا شدهاند و به این نتیجه برسند که این هیولایی را که ساختهاند فردا به سراغ آنها هم خواهد آمد و بهتر است که تا همه چیز از کنترل خارج نشده ترتیب داعش را به این گونه بدهند که، اول تمام کشورهایی که در سوریه دخالت کردهاند، به طور جدی دست از دخالت بردارند و کمکهای مالی و نظامی خود را قطع کنند، تا از توان نظامی و تبلیغاتی این گروهها کاسته گردد و بعد نیروی نظامی از طرف سازمان ملل را به سوریه فرستاده تا دست داعش را از سرزمین کردهای سوریه کوتاه کند. البته ترکیب این نیروی نظامی باید از کشورهایی باشد که هیچ نفعی در سوریه ندارند. کشورهایی مانند هندوستان.
مسئلهای دیگری که با آن مواجه هستیم این است که بر خلاف حمله اسراییل به غزه که سبب ایجاد گسترده همدردی در منطقه، دنیای اسلام و حتی در غرب شد، شاهد همدردی ضعیفی با فاجعه کوبانی و در عین مقاومت قهرمانانه پیشمرگههای زن و مرد، در منطقه هستیم و حتا در میان خود کردها این احساس همدردی همه گیر نیست و برای مثال دولت مسعود بارزانی هیچ میل به کمک به کردهای سوریه را ندارد بلکه در سانسور هم میکوشد به طوری که به قول یکی از هموطنان کردمان، در زمانی که کردها در کوبانی شب و روز در حال مبارزه هستند، تلویزیونها دولت بارزانی برنامه آشپزی را پخش میکنند. بنظر شما علت چیست؟
بنی صدر: باید واقعیت را همیشه صادقانه با مردم در میان گذاشت چرا که بدون دیدن واقعیت آن گونه که هست، راه حل را نمیشود یافت. واقعیت این است که ناسیونالیسم قرن بیستم بسیاری از سازمانهای کرد، تحت تاثیر ناسیونالیسم اروپایی قبل از جنگ جهانی دوم (و حالا نیز ولی با حالتی رقیقتر.) در هر کشوری که بوده بر تضاد بنا شده است. در تعریف هم همینطور. در عراق کرد بر ضد عرب خود را تعریف کرده و در ایران برضد فارس و در ترکیه برضد ترک. خب وقتی گفتمان کردی این گروهها و سازمانها بر دشمنی با دیگری بنا شده است اولین چیزی که از جای بر میخیزد، احساس اطمینان و نیز همدردی میباشد. برای نمونه اگر ترکیه اطمینان داشت که این اسلحهای که به سازمانهای کرد میدهد فردا بر ضد خود او به کار نمیرود، یک چنین حمایتی میتوانست واقع بشود. بنابراین پیشنهاد من به هموطنان کرد، (در اینجا باز یاد آوری شوم که من کردها را ایرانی میدانم و دانستهام،) برای اینکه کردها از حالت انزوایی که خود یکی از عوامل اصلی ایجاد آن هستند، خارج شوند این است که گفتمان کرد بودن را از گفتمان تضاد با دیگری به گفتمان دوستی و آشتی و همکاری با دیگر تبدیل کنند.
کردها هیچ نیازی ندارند که در منطقهای وسیع و بسته و محاصره در چندین کشور، در حالت انزوا زندگی کنند. گفتمان خود را به گفتمان دوستی و یگانگی تبدیل کنید آنگاه خواهید دید که هر تهاجمی بر ضد شما موج کمک و همدردی را در منطقه بر خواهد انگیخت. باز هم برای عبرت بگویم که اگر بعد از انقلاب، سازمانهای کرد قبل از اینکه رژیم جدید حتا فرصت نفس کشیدن پیدا کند و در حالی که انقلاب ما گل را بر گلوله پیروز کرده بود به جای دست به اسلحه بردن و حمله به پادگانها، گفتمان تضاد خود را به گفتمان دوستی و همکاری تبدیل کرده بودند تا با یاری یکدیگر بتوانیم مردمسالاری را هر چه زودتر در کشور مستقر و اینگونه مانع باز سازی استبداد شویم و اینگونه کردها هم در میان سایر اقوام ایرانی به حقوق شهروندی و قومی و جنسیتی و دینی خود دست میافتند و دیگر ما شاهد باز سازی استبداد و استقرار رژیمی که بر خیانت، جنایت و فساد بنا شده نمیشدیم.
شما نگاه کنید، حتا امپراطوریها برای ایجاد امپراطوری، در داخل خود نیاز به گفتمان دوستی و همکاری دارند. مثال آن را در صلاح الدین ایوبی میبینیم که کرد بود ولی کرد بودن خود را مایه ضد عرب بودن نکرد و در نتیجه ایجاد دوستی و همکاری بین عربها و کردها، صلیبیها را شکست داد یا نادرشاه که در پی ایجاد امپراطوری خود بود روسای مذاهب سه گانه را گرد آورد تا سه دین را یک دین کنند و یا همین اتحادیه اروپا، اصل را در داخل خود بر همکاری گذاشته است و برای همین به شدت با هر جنبش تجریهطلبانهای مخالف است و این را میدانیم که یکی از علل شکست رفراندم اسکاتلند این بود که اتحادیه اروپا کار را بر اسکاتلند سخت گرفت و این که اگر جدا شود باید دوباره تقاضای عضویت کند و در آخر صف بایستد و اینجور چیزها. خب وقتی امپراطوریها برای استمرار و رشد خود به گفتمان دوستی در درون خود نیاز دارند، جنبشهای مترقی و مردم سالار، بسیار بیشتر به این گفتمان دوستی نیاز دارند.
در مورد کردستان عراق نیز، همین خود را ضد غیرکرد تعریف کردن، سبب شد این منطقه تنها بماند. ورود آمریکا به عمل و کمک رژیم ولایت فقیه نه بهخاطر دفاع از حقوق این مردم که برای حفظ منافع خویش بود. اما وقتی مردمی برحقوق خویش، از جمله حق دوستی با دیگران تکیه نکنند، زندگیشان همواره در قید منافع دیگران است. در حمله داعش به آنها، تنهائی حکومت خودمختار را دیدیم و مداخله رژیم ایران و نیروی هوایی آمریکا بهخاطر منافع خویش را نیز دیدیم. آسیبپذیری شدید، حتا در برابر داعش را نیز دیدیم.
سئوالی که بسیاری مطرح میکنند این است که چرا اکثر سازمانهای سیاسی کرد مسلح هستند و به قول یکی از هموطنانمان در میان آنها فتیش اسلحه وجود دارد و انگار برایشان سازمان سیاسی که مسلح عمل نکند، سازمان بییال و دم و اشکم است. بنظر شما علت این تمایل بسیار شدید به مسلح بودن چیست؟
بنی صدر: بیشتر پاسخ را باید در همان گفتمان «دیگران دشمن من هستند» یافت. وقتی شما اصل را بر تضاد با دیگری میگذاری، البته بهکارگیری اسلحه محل پیدا میکند ولی اگر اصل را بر دوستی و همکاری گذاشتی، البته برای دفاع از خود باید آماده باشی. اما با اطمینان از اینکه تنها نیستی. حال شما نگاه کنید این سازمانهای کرد در سوریه، مسلح هم بودهاند و سه سال هم برمنطقه خود مهار داشتهاند. در این سه سال، داعش در حال پیدایش و سازماندهی گسترده خود بوده است. پرسش ایناست که کردها چرا خطر را ندیدند و فکر مقابله با آن را نکردند؟ اگر خطر را دیدهاند، بیشتر دلالت میکند بر این واقعیت که نفس مسلح بودن هم هیچ تضمینی ایجاد نمیکند. و اگر خطر را ندیدهاند، هم یعنی اینکه مسلح بودن تضمین کننده نیست و هم میگوید مردم سوریه با همکاری با یکدیگر بسا میتوانند مانع از بروز فاجعه بشوند. کاری که با هم میتوانند بکنند، جدا جدا نمیتوانند بکنند. با تکیه به قدرت خارجی نیز، زندگی در دشمنی و بیثباتی است.
در پایان خوب است که گفتوگو را با بیان روایتی به پایان ببرم. توضیح اینکه چندی بعد از جنگ در سنندج، دو سازمان کومله و حزب دموکرات کردستان با من تماس گرفتند و پیشنهاد دادند که در مقابل عفوعمومی، حاضر هستند اسلحه را زمین بگذارند. یعنی به این نتیجه رسیده بودند که مسلحانه کردن مبارزه سیاسی نتیجه عکس داده است. برای آقای خمینی نامه نوشتم و پیشنهاد کردم که عفو عمومی و تمام و کمال از نوع عفوی که پیامبر بعد از فتح مکه به مکیان داد را بپذیرد. آقای خمینی پاسخ داد که شما بگویید عیبی ندارد تا بعد. گفتم نه نمیشود، خلاف حق و اخلاق است. حاضر نشد تامینی که باید داد را بدهد. معلوم بود که اگراسلحه را زمین میگذاشتند، خلخالی به سراغشان میرفت برای اعدام. به همین دلیل برای دکتر قاسملو و رهبران کومله پیام فرستادم که اسلحه را زمین نگذارید چرا که من ضمانت جان شما را نمیتوانم بکنم. در اینجا هم میبینیم که خمینی برای باز سازی استبداد به اهمیت ایجاد بحران پی برده بود. بیعلت نیست که استبداد حاکم همیشه کشور را از یک بحران وارد بحران دیگری کرده است و همین بحران سازیها نیز بالاخره کارش را خواهد ساخت.
«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»
محمود دلخواسته
عکس تکان دهنده اعدامهای جنایتکارانه ایت الله خلخالی هیچوقت حالت شوکه دادن خود را از دست نمی دهد و نمی شود که انسانی ذره ای از انسانیت در او هنوز زنده باشد و از دیدن چنین عکسی تکان نخورد. در عین حال عدالت حکم می کند که این جنایات را در تصویر بزرگتر و کانتکست خود ببینیم. چرا که این جنایات دو طرفه بودند و جنایات خلخالی در کردستان ابتدا به ساکن نبود. به همین علت می باشد که همیشه در مصاحبه ها و تحقیقاتم نوشته و گفته ام که کومله نیز خلخالی های خود را داشت. برای مثال تصور بکنید که اگرعکس ترور شاطر محمد که در بیمارستان سنندج(ایشان و پسرش را اول کومله در خیابان ترور کرده بود ولی فقط زخمی شده بود و به همین علت او را به بیمارستان آورده بودند.) بروی تخت بیمارستان و در جلوی چشمان وحشت زده پرستاران و پزشک به رگبار مسلسل بستند انجام شد، وجود داشت، ایا همان حالت انزجار و شوکه را که این عکس ایجاد نمی کرد؟
سوال من نیز در این رابطه بود و اینکه بعد از انقلابی که گل را بر گلوله پیروز کرد و وطن بعد از ۲۵ سال استبداد شاهی زندگی در بهار آزادی را تجربه می کرد و آزادی کامل مطبوعات و اجتماعات و تظاهرات وجود داشت، به چه علت کومله و دموکرات و چریکهایی فدایی در زمانی که تمامی مجاری دموکراتیک برای تعقیب خواستهای خود باز بود، دست به اسلحه بردند و به پادگان سنندج حمله بردن و اینگونه عامل خشونت را وارد فضای سیاسی وطن کردند؟