اکبر ترشیزاد/ رادیو کوچه
با زندانیان سیاسی شناخته شدهی پس از انتخابات برخوردهای متفاوتی صورت گرفت. شماری حاضر به اعترافهای تند و معناداری شدند و پذیرفتند که با آزادی از زندان نیز به فعالیتهای سیاسی خود خاتمه دهند و یا حداقل حضور آشکاری نداشته باشند و بیانیهای بر علیه جناح حاکم صادر نکنند. برخی دیگر که در برابر فشار بازجوها و شرایط زندان حاضر به همکاری و اعترافهای ساختگی علیه خود و جنبش آزادیخواهانهی مردم نشدند، به حبسهای طویل مدت محکوم شدند، چرا که حکومت از بودن آنها در بیرون از زندان به شدت احساس خطر میکرد.
فایل صوتی را از اینجا بشنوید
گروهی دیگر گرچه کم تعداد، اما پس از خروج از زندان تغییر موضع دادند و با سخنرانیها و موضعگیریهایشان، عملن در طرف مقابل قرار گرفتند. در این میان برخی رفتار دیگری در پیش گرفتند، این تعداد شامل برخی زندان رفتهها و محکومشدهها و شمار اندکی از افرادی که از این موج دستگیریها جان سالم به در برده بودند، میشد و در میان آنها نامهای شناخته شدهی سیاسی و مطبوعاتی کم نبودند. اینان ترجیح دادند، که با احتیاط فراوان و پذیرش بخش زیادی از شرایط حاکمیت به کار فرهنگی خود ادامه دهند و برای راضی نگاه داشتن حکومت در برخی از موارد امتیازاتی نیز بدهند و به قول معروف یکی به نعل بزنند و یکی به میخ.
برخی دیگر که در برابر فشار بازجوها و شرایط زندان حاضر به همکاری و اعترافهای ساختگی علیه خود و جنبش آزادیخواهانهی مردم نشدند، به حبسهای طویل مدت محکوم شدند
مجلهی فرهنگی سیاسی «مهرنامه» به سردبیری «محمد قوچانی» از این نمونههاست. نگارنده گمان میکند، که قوچانی با نوشتن سرمقالههایی که آشکارا در نقد جریان روشنفکری نوشته میشوند، به نوعی از حاکمیت برای انتشار دیگر مطالب ماهنامهاش امتیاز میگیرد. درست است که قوچانی بارها نشان داده است، که قابلیت تغییرات ناگهانی در مواضع فکری خود را دارد، اما این بار و در شرایط فعلی و بنا به دلایلی که ذکر خواهم کرد، به راحتی نمیتوان از کارش انتقاد کرد. نخست آنکه ما از شرایط زندان و بازجویی او خبر نداریم و قرار هم نیست که او را با بزرگانی همچون «احمد زیدآبادی» و یا پدر همسرش یعنی «عمادالدین باقی» مقایسه کنیم و از او انتظار داشته باشیم که رفتار قهرمانانهای مانند آن عزیزان داشته باشد. از نگاه دیگر در شرایطی که تمامی نشریات منتقد توقیف شدهاند، حضور چنین نشریهای که اگرچه نصفه و نیمه تنور مباحث روشنفکری را در کشور زنده نگاه میدارد، غنیمت است.
نکته دیگر در کار «مهرنامه» آن است، که افراد دیگری هم در این مجله فعالیت دارند، که دارای خطمشی و روشفکری یکسر متفاوتی با قوچانی هستند و آنها میتوانند، تعادل لازم را در جهتگیریهای این ماهنامه حفظ کنند. شاید به همین دلایل است، که اکنون حکومت نیز پی به چنین موضوعی برده است و بنا دارد تا با زمینهسازیهای لازم این صدای ضعیف مخالف را هم خفه کند. حدود یک ماه پیش در مقالهای گفته بودم، که نشانههایی در دست است که آستانهی تحمل حکومت به شدت پایینتر آمده است و این خود را در روزهای آینده آشکارا نشان خواهد داد. همواره رسم بر این است، که زمینههای آمادهسازی بخش معتدلتر جناح اصولگرا برای چنین برخوردهایی، در روزنامهی کیهان رقم میخورد و این بار این وظیفه بر گردن عالم توطئهشناس و جاسوسساز «پیام فضلینژاد» گذارده شده است.
«فضلینژاد» که با تخصص خاصی که فقط در شخص او وجود دارد و به راحتی میتواند پرده از رابطهی «آقارضای سیرابیفروش» سر کوچه با سازمان «سیا» و «لژ فراماسونری» بردارد، شروع به پروندهسازی برای تیم نویسندگان «مهرنامه» کرد و در آخرین پرده از سناریواش در مصاحبهای 45 صفحهای که با همکار دیگرش «شهریار زرشناس» در مجلهی تازه تاسیس «فرهنگعمومی» داشت، به نوعی تیر خلاص را بر پیشانی مجلهی «مهرنامه» زد. با سابقهای که از حرفشنوی برادران محترم قوهیقضایه و وزارتاطلاعات از ایشان داریم، با کمال تاسف امروز و فردا است که خبر تعطیلی این ماهنامه نیز اعلام شود. این سرنوشت غمانگیز اهل فرهنگ در ایران است و در ظاهر قرار نیست به این زودیها تغییری در آن داده شود.
«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»